کتاب «فرزند سیزدهم» نوشته ارین ای. کریگ یک رمان فانتزی تاریک است که در دنیایی جادویی و باستانی رخ میدهد، جایی که موجودات جادویی و نیروهای ماوراءالطبیعه جزئی از زندگی روزمره هستند. داستان حول شخصیت هزل ترپاس میچرخد، دختری که به عنوان فرزند سیزدهم خانوادهاش متولد میشود و طبق افسانهای قدیمی سرنوشت شوم و مصیبتی را برای خانوادهاش به همراه خواهد آورد. هزل از همان ابتدا با ترس و تنهایی مواجه میشود و خانواده و جامعه او را به چشم یک نفرین میبینند. او از کودکی به دلیل وعدهای که به مرریک، خدای مرگ داده شده، با احساس تنهایی و طرد شدن زندگی میکند. مرریک که هزل را به عنوان شاگرد خود برمیگزیند، به او قدرتی منحصر به فرد میدهد: توانایی درمان هر بیماری. این قدرت او را به یک درمانگر ویژه تبدیل میکند، اما به ازای این هدیه، هزل باید در برابر سرنوشتی که به او تحمیل شده تسلیم شود. داستان هزل را به دربار سلطنتی میبرد، جایی که او با خدایان خودخواه، درباریان بیرحم و شاهزادهای به نام لئوپولد روبرو میشود. لئوپولد در ابتدا فردی خودخواه به نظر میرسد، اما به تدریج تحت تاثیر هزل قرار میگیرد. هزل باید بین وفاداری به مرریک، احساسات جدیدش نسبت به شاهزاده، و تلاش برای کنترل سرنوشت خود تعادل برقرار کند. در این مسیر، او با تصمیمات دشواری روبرو میشود که هرکدام عواقب سنگینی دارد: آیا میتوان مرگ را فریب داد؟ آیا عشق میتواند سرنوشتهای الهی را تغییر دهد؟ کتاب «فرزند سیزدهم» پر از پیچشهای احساسی، لحظات رمانتیک و نقدهای اجتماعی است. داستان به پرسشهایی عمیق در مورد فداکاری، عشق و هویت میپردازد و با پایانی پیروزمندانه به پایان میرسد که نشان میدهد گاهی زندگی خوب تنها از طریق پذیرش قربانی ممکن میشود.