دنیا پر از آدمهایی است که شبها و در تاریکی روزگار، به بخت بد و بیچارگی شان فکر میکردهاند بی آنکه بدانند فردا خورشید از آبادی آنها پرزورتر طلوع میکند. رفاعه یکی از همین آدمهاست و « پس از بیابان» ماجرای زندگی پرتب و تاب بردگی او. زندگی بردهها همیشه پر از ظلم و تباهی و سختی است. آنقدر سخت که همیشه ما مخاطبان کتابها آرزو میکنیم کاش معجزهای اتفاق بیفتد. اما زندگی رفاعه حس تازهای توی دل ما بوجود میآورد، حسی شبیه تحسین و غرور.
« پس از بیابان» داستان مردی شجاع، با دستهایی استخوانی وقوی است که گرچه در خدمت بزرگان قبیله بنی سلیم عمرش را سوزانده، اما هنوز رگهای قلبش پر از خون تازه است. خونی که گاه طغیان میکند و او را با وقاص اسلام ستیز تنها میگذارد. ماجرای کتاب درسالهای آغازین نبوت رسول خدا میگذرد. سالهایی که قریشیان به سرکردگی ابوسفیان، از هیچ حیله و فریبی فروگذار نبودند و هرچه میتوانستند تبر به جان نهال اسلام میزدند.
رفاعه قرار است در همین روزها زندگیاش را خط به خط برای ما بگوید. زندگی جذاب و پر از تب و تابی که خواننده را یک دم راحت نمیگذارد…درست مثل شبهای بیقرار زندگی رفاعه!