کتاب «خداناباوری مدرن» نوشته گوین هایمن، روایتی فشرده اما چندلایه از خاستگاه و تحول ایدههای الحادی در اندیشه غربی است؛ روایتی که در برابر روایتهای سادهسازیشدهی الحاد معاصر بهویژه آنچه از سوی چهرههایی مانند ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز مطرح میشود میایستد و نشان میدهد که بیخدایی نه صرفا یک موضع اجتماعی یا واکنش فرهنگی، بلکه محصول دگرگونیهای عمیق درون خود سنت الهیات مسیحی است. هایمن بحث را با نقد این برداشت آغاز میکند که الحاد امروز پدیدهای کاملا جدید و خودبنیاد است؛ او نشان میدهد که این جریان ریشه در تحولات فکری و کلامی اوایل دوران مدرن دارد، زمانی که مفهوم خدا از صورت قیاسی و چندصدایی الهیات قرون وسطی فاصله گرفت و به نوعی تصور کمعمقتر و «تکصدایی» از الوهیت تبدیل شد. همین تحول به تدریج فضای فکری لازم برای طرح پرسشهای الحادی را فراهم آورد. در بخشهای بعدی، هایمن شکلگیری نقد کتاب مقدس را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه روشهای نو علمی و پژوهشهای تاریخی، فهم سنتی از متون مقدس را به چالش کشیدند. با رشد علم تجربی، اعتبار توضیحات طبیعتگرایانه افزایش یافت و جهان فکریای شکل گرفت که در آن، الحاد نهتنها ممکن، بلکه از نظر معرفتی قابل دفاعتر مینمود. به موازات این روند، مسئله شر رنج و محدودیتهای اخلاقی جهان به یکی از محورهای اصلی نقد ملحدان تبدیل شد. هایمن توضیح میدهد که گفتوگو درباره شر هرگز صرفا بحثی احساسی نبوده است؛ بلکه بنیانی فلسفی دارد و بخش زیادی از استدلالهای بیخدایان بر همین بستر شکل گرفته است. این کتاب در فصل پایانی، پرسشی جسورانه طرح میکند: آیا فروپاشی یا دگرگونی مدرنیته ممکن است به معنای تغییر شکل اساسی الحاد نیز باشد؟ از نظر هایمن، چون نقدهای الحادی در بستر همان سنتهای کلامی رشد کردهاند که قصد ردشان را دارند، تغییر در تعریف «خدا» یا در شیوه سخن گفتن درباره الوهیت میتواند مبنای استدلال ملحدان را دستخوش تحول کند. به بیان دیگر، اگر خدایی که الهیات معاصر تصویر میکند با خدایی که ملحدان به آن حمله میکنند متفاوت باشد، آنگاه خود نقد الحادی در وضعیتی جدید قرار میگیرد. قدرت اصلی این کتاب در آن است که تصویری تاریخی، فلسفی و الهیاتی از پدید آمدن الحاد ارائه میدهد؛ تصویری که برخلاف روایتهای سطحی، ریشه این جریان را در درون خود سنت مسیحی دنبال میکند. هایمن با دقتی آکادمیک و لحنی قابلفهم، نشان میدهد که الحاد محصول یک جدال مستقیم نیست، بلکه نتیجه دگرگونیهای تدریجی در نحوه اندیشیدن درباره خدا، جهان و متن مقدس است. این رویکرد، خواننده را از دوگانههای ساده «دین علیه علم» یا «ایمان علیه عقل» فراتر میبرد و او را وارد شبکهای از تحولات تاریخی میکند. در کنار این قوتها، کتاب محدودیتهایی نیز دارد: تمرکز شدید بر سنت غربی ممکن است تصویر جهانیتری از بیاعتقادی ارائه ندهد و برخی ایدهها برای خوانندگان ناآشنا با الهیات تخصصی دشوار به نظر برسند. همچنین تز مرکزی هایمن که الحاد را زاییده تحولات الهیاتی میداند میتواند برای مخاطبان سکولار بحثبرانگیز باشد. با این همه، «خداناباوری مدرن» اثری درخشان و اندیشهبرانگیز است که خواننده را به بازاندیشی در تبارشناسی بیخدایی دعوت میکند و نشان میدهد که فهم این پدیده بدون بررسی ریشههای الهیاتی و فلسفیاش ممکن نیست. این کتاب برای دانشجویان دین، فلسفه و علاقهمندان به تاریخ اندیشه، مقدمهای هوشمندانه و قابل اعتماد بر یکی از مهمترین مباحث دوران مدرن ارائه میدهد.
درباره گوین هایمن
گوین هایمن مدرس ارشد دانشگاه لنکستر است. او الهیات را در پیترهاوس، کمبریج و دانشگاه اکستر خوانده است. او در زمینههای پست مدرنیسم، فلسفه و الهیات، ارتدکس رادیکال، الحاد و اخلاق آثاری منتشر کرده است.