1. خانه
  2. /
  3. کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز

کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز

نویسنده: بهیچ آک
جدید
3.5 از 1 رأی

کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز

Geçmişe Tırmanan Merdiven
انتشارات: برکه آبی
٪15
88000
74800
معرفی کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز

«معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز» داستانی است که در دهکده‌ای کوچک در ساحل بغازایچی، جایی نزدیک تنگهٔ بسفر، اتفاق می‌افتد. محوریت روایت حول عمارت تاریخی و مرموزی است که سال‌ها خالی مانده و حالا نویسنده‌ای مشهور به نام «سیف‌الدین ساری گل» آن را خریده است. ورود این نویسنده به محله، کنجکاوی و شایعات اهالی را برمی‌انگیزد و زندگی بچه‌های محله را دستخوش تغییر می‌کند. فضای داستان، ترکیبی از واقعیت و خیال است و با نگاهی به روابط میان نسل‌ها، نقش خانواده، تأثیر معلمان و اهمیت رویاپردازی نوجوانان، تصویری از رشد و بلوغ شخصیت‌ها ارائه می‌دهد. کتاب در فضایی معاصر و با ارجاع به فرهنگ ترکی استانبولی نوشته شده و با طنز و نگاهی انتقادی به عادت‌ها و باورهای اجتماعی، مخاطب را به فکر فرو می‌برد.

درباره بهیچ آک
درباره بهیچ آک
بهیچ آک (۱۹۵۶، سامسون) کاریکاتوریست، نویسنده و کارگردان فیلم مستند ترک است. Behiç Ak در دانشگاه Yıldız و ITU معماری خوانده است. بهیچ آک که از سال 1982 کاریکاتور می کشد، در روزنامه جمهوریت گروه کارتونی «کیم کیمه دوما» را می کشد. او نمایشنامه‌های تئاتری نوشت که در ترکیه و کشورهای مختلف اجرا می‌شد.
قسمت هایی از کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز

«داخل باغ بزرگی در انتهای سربالایی، عمارتی تاریخی قرار داشت که برای سال‌ها خالی بود و کسی در آن زندگی نمی‌کرد. آخرین صاحب عمارت تاجر ثروتمندی بود که چون زحمت بالارفتن از سربالایی را به خود نداده بود، از خانه هم بهره‌ی چندانی نبرده بود؛ بنابراین، آن را برای فروش گذاشت. اما قیمت خانه خیلی بالا بود و کسی تمایل نداشت آن را بخرد. راستش را بخواهید، خالی ماندن عمارت به نفع بچه‌های محله بود. بچه‌ها از پیچکی که دیوارهای عمارت را پوشانده بود بالا می‌رفتند، وارد باغ عمارت می‌شدند و از درختان آلو، گیلاس، انجیر، زردآلو و انار می‌چیدند و با لذت می‌خوردند. یکی از روزها، کامیونی با صدای مهیب جلوی عمارت ایستاد. اولین کسی که کامیون را دید، دوآچ بود که با گربه‌اش پیسیریک بالای درخت انجیر چرت می‌زد. با خودش گفت: «انگار روزهای خوب دارند تمام می‌شوند.» پیسیریک آشفته شد. وقتی می‌شد راحت و آسوده خوابید، این جنب و جوش الان چه معنی داشت؟ درهای باغ باز شدند. از داخل کامیون استادکارها و کارگرها وارد باغ شدند. در مدت زمان کوتاهی، کارگران حسابی مشغول کار شدند. علف‌های هرز را پاکسازی و درختان را هرس کردند. سیستم جدیدی برای آبیاری چمن‌ها احداث شد. سفال‌های پشت بام عوض شدند. درها و پنجره‌ها تعمیر شدند. دیوارها رنگ شدند. پیچک از بین کنده شد. در عرض یک ماه، عمارت تاریخی سر تا پا نو و تر و تمیز شد.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب معمای پله‌های عمارت اسرارآمیز" ثبت می‌کند