کتاب خانم! فردا کوچ است

Farda Kouch Ast
(سفرنامه سکینه سلطان (وقار الدوله))
کد کتاب : 17237
شابک : 978-6226194013
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 197
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 27 آذر

معرفی کتاب خانم! فردا کوچ است اثر سکینه سلطان وقارالدوله

"خانم! فردا کوچ است" اثری است به تحقیق "رسول جعفریان" و "کیانوش کیائی" از سفرنامه ی "سکینه سلطان وقارالدوله" که "زهرا صالحی زاده" کار ویرایش و تدوین آن را به عهده داشته است. "سکینه سلطان وقارالدوله" یکی از همسران سابق "ناصرالدین شاه" بود که بعد از کشته شدن شاه، به همسری "معتصم الملک" در آمد. "خانم! فردا کوچ است" شرح سفر "سکینه سلطان وقارالدوله" به مکه مکرمه و عتبات عالیات است که چهار سال بعد از کشته شدن شاه آن را شروع کرده ولی همچنان از یاد "ناصرالدین شاه" غافل نبوده و در شرح سفر، خاطراتی از وی ذکر می کند.
"خانم! فردا کوچ است" در دوره ای به نگارش درآمده که معروف به عصر ناصری است و در آن نوشته های بانوان بیشتر به شکل سفرنامه های منثور به چشم می خورد. این سفرنامه از سبک و سیاقی ساده و روان برخوردار بوده و زبان نگارش آن بسیار به زبان امروز نزدیک است. جملات کوتاه و بدون تکلف اند و بیشتر به زبان محاوره ای گرایش دارند تا نثر منشیانه ی رایج در آن زمان. "سکینه سلطان وقارالدوله" زنی تیزبین است که وقایع بسیاری را از نظر گذرانده و در سفرنامه ی "خانم! فردا کوچ است" به نگارش درآورده است؛ مسائل متنوعی همچون توجه به جغرافیای منطقه، تاریخ، سنت، آیین و مذهب مکان مورد نظر، آداب و رسوم و عادات فرهنگی مردم آن جا و ده ها نکته ی ریز و درشت دیگر که خواننده را در جایگاه مسافر قرار داده و به او این امکان را می دهد که به یک دوره ی تاریخی دیگر سفر کرده و رویدادها را از دریچه ی نگاه "سکینه سلطان وقارالدوله" ببیند.

کتاب خانم! فردا کوچ است

دسته بندی های کتاب خانم! فردا کوچ است
قسمت هایی از کتاب خانم! فردا کوچ است (لذت متن)
(پنج شنبه، سیزده جمادی الثانیه، منزل یازدهم. صبح چهار ساعت از دسته گذشته، وارد کنگاور شدیم. کوچه و بازار، همه چیز دارد. جای خوبی است. راه دیشب هم همه صاف بود. مهتاب شب سیزدهم معرکه می کرد. حیف؛ کسانی که باید همراه باشند، نیستند که این شب های مهتاب را زنده کنند. ان شاءالله قسمت همه بشود این سفر را بیایند و به سلامتی این شب ها را ببینند. این جاها از طهران ارزان تر است. هیچ چیز چندان گران نیست اما خانه چقدر گران است. این صاحب خانه ها چقدر پول می گیرند. شنیدم که پست خانه دارد. فرستادم ببینم اگر می شود یک کاغذی بدهم. می گویند پست، دیروز رفته. کرایهٔ زیاد بدهید تا کاغذ را نگاه بداریم، روز بیست بدهیم. من هم دادم به امید خدا. یا می دهند یا که پول گرفته اند و کاغذ را هم نخواهند داد. الان حاجی عباس آمده، می گوید از کرمانشاهان به آخر خاک عرب و عجم خیلی راه دزد، زوارها را لخت کرده. زیاد وحشت کردم. خدا همه را محافظت فرماید ان شاءالله. همانا دزد نزند به خوبی بگذریم. حاکم کنگاور ساری اصلان پسر ساری اصلان قدیم است. نگذاشت چاروادار شب بار کند. صبح حرکت کردیم. جمعه، چهاردهم جمادی الثانیه، منزل دوازدهم. صبح سوار شده به راه افتادیم. از کوچه باغات زیاد گذشتیم تا به صحرا افتادیم. راه ها خیلی باصفا بود. این راه امروز خیلی شباهت به راه جاجرود داشت. سه ساعت که راه رفتیم، یک چشمهٔ آبی بود. آن آب کم کم صحرا را شبیه به صحرای لار کرده، چند جا قره چادری ها چادر زده بودند. یک سربالایی، سرپایینی هم داشت ولی راه خوبی بود. تا شش ساعت از دسته گذشته، به باغات صحنه رسیدیم. صحنه باغ اشجار زیاد دارد. چشمه و آب زیاد دارد. یک رودخانهٔ بزرگ هم دارد.