خودم را سرگرم ویترین مغازه نشان دادم تا فرصتی برای فکر کردن پیدا کنم. حرف های مشاور مدرسه به ذهنم آمد: با علایق بچه ها سر جنگ نداشته باشین. خودتون رو در مقابل اونها قرار ندین. سعی کنین براشون زمینه مناسب فراهم کنین؛ بذارین خودشون به نتیجه برسن که اون علاقه خوبه یا نه. تصمیم گرفتم به حرف مشاور اعتماد کنم. به همسرم نگاه کردم و به محمدمصطفی گفتم: میتونی پتو با طرح مرد عنکبوتی بخری. فقط همین یکی ها. با خوشحالی دستم را کشید و دنبال خودش برد. چند ساعت توی بازار گشتیم تا پتویی با طرح مرد عنکبوتی پیدا کنیم. پتو را که توی خانه می دیدم حرص می خوردم. همیشه به بچه ها گفته ام آدم باید بداند روی وسایلش چه عکس و نوشته ای است؛ چه معنی ای می دهد و وقتی از آن استفاده میکند، میخواهد چه چیزی را نشان بدهد.