کتاب دوره گردها

Tinkers
کد کتاب : 1747
مترجم :
شابک : 978-964-191-136-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 197
سال انتشار شمسی : 1391
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه پولیتزر داستان

از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

معرفی کتاب دوره گردها اثر پل هاردینگ

کتاب دوره گردها، رمانی نوشته ی پل هاردینگ است که اولین بار در سال 2008 انتشار یافت. پیرمردی در بستر مرگ دراز کشیده است. او که توان بلند شدن از تخت را ندارد، دیوارهای اطراف خود را در حال فرو ریختن می بیند. او به خاطر رنج ناشی از سرطان و نارسایی کلیه، دچار اوهام و خیالات شده است. او که تعمیرکار ساعت است، اکنون بالاخره از محدودیت های معمول زمان و خاطرات رها شده و به دنیای پدرش پا گذاشته است؛ پدری که سال ها پیش از دنیا رفته بود. او در بازگشتش به دوران کودکی پر از فقر خود در مناطق دورافتاده ی ایالت مین، جهانی را کشف می کند که هم نسبت به انسان بی تفاوت است و هم از او جدایی ناپذیر؛ جهانی که هم تهدیدکننده است و هم شگفت انگیز.

کتاب دوره گردها

پل هاردینگ
پل هاردینگ، زاده ی سال 1967، موزیسین و نویسنده ای آمریکایی است. هاردینگ در ساحل شمالی بوستون بزرگ شد. او مدرک کارشناسی خود را در رشته ی زبان انگلیسی از دانشگاه ماساچوست دریافت کرد و در کارگاه نویسندگان آیووا حضور یافت. هاردینگ در دانشگاه های هاروارد و آیووا به تدریس پرداخته است. او در سال 2010 برنده ی جایزه ی پولیتزر داستان شد.
نکوداشت های کتاب دوره گردها
A meditation on love, loss, and the beauty of nature.
تأملی بر عشق، فقدان و زیبایی طبیعت.
Barnes & Noble

A powerful celebration of life.
نکوداشتی قدرتمند از زندگی.
Pulitzer Prize Citation

An astonishing novel.
رمانی خیره کننده.
Los Angeles Times Los Angeles Times

قسمت هایی از کتاب دوره گردها (لذت متن)
درد در سینه ات و تلاطم در روحت، نشانه ی آن است که هنوز زنده ای، هنوز انسانی، و هنوز گشاده در برابر زیبایی جهان؛ حتی اگر به فراخور این حال، عملی انجام نداده باشی.

چه باک از اندوه و سختی و رنجشی که از رفتن تو به جا می ماند، شاید از همه بیشتر برای من -فقط کاش از مدار این دایره ی تنگ و سرد پا فراتر می گذاشتی، تا وقتی، یک میلیون سال بعد، باستان شناسان گرد و خاک از لایه ی این دوره از جهان ما برمی گرفتند، حد و حدود اتاق های خانه ی ما را معین می کردند، علامت می زدند و هر بشقاب و پایه ی میز و استخوان ساق پا را می شمردند، تو آن جا نمی بودی، بقایای اندام تو آنجا نمی بود تا پیدایشان کنند و برچسب نوجوان مذکر بر آن بزنند، جزء اسرار می بودی، موجودی که هیچ گاه از وجودش حتی آگاه نمی شدند تا از رازش سر درآورند.

کتاب را قبل از دیدن، استشمام می کردم و قبل از خواندن، مزه اش را می چشیدم.