1. خانه
  2. /
  3. کتاب رفته بودم هیزم بیاورم

کتاب رفته بودم هیزم بیاورم

نویسنده: مصطفی راحمی
3 از 1 رأی

کتاب رفته بودم هیزم بیاورم

I had gone to get firewood.
انتشارات: عینک
٪15
130000
110500
معرفی کتاب رفته بودم هیزم بیاورم

توی اتوبوس خط ۱۰۱ اگر تنها باشی و مجبور باشی  از میدان ۲۴ اسفند تا میدان فوزیه را در ترافیک  گیر بیفتی، خیلی سخت میگذرد. اما وقتی آذر  کنارت نشسته باشد، آرزو میکنی که چراغ قرمز  چهارراه پهلوی هیچ وقت سبز نشود. وقتی  می‌رسیم به ایستگاه پل چوبی، آذر اصرار دارد که  از اتوبوس پیاده نشوی ولی تو پیاده می‌شوی و  همراه او از جلو مغازه‌های نجاری میگذری و بعد  نزدیک کوچه جمالی از هم جدا می‌شوید. بازهم  دلت میخواهد چند دقیقه کنارت بماند و حرف  بزند. خداحافظی می‌کند و تو دوست داری تا  میدان فوزیه را پیاده بروی و اگر او در آخرین  جمله‌اش گفته باشد «مواظب خودت باش» تمام  راه را تا میدان فوزیه و از آن طرف تا نظام آباد و  خیابان امیر شرقی روی ابرها راه می‌روی.

درباره مصطفی راحمی
درباره مصطفی راحمی

مصطفی راحمی نویسنده ایرانی متولد سال 1333 می‌باشد.

دسته بندی های کتاب رفته بودم هیزم بیاورم
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب رفته بودم هیزم بیاورم" ثبت می‌کند