کتاب نبرد با شیاطین 8

جلد هشتم مجموعه‌ی«نبرد با شیاطین» نوشته‌ی دارن شان در واقع با عنوان «جزیره گرگ‌ها» در اکتبر ۲۰۰۸ منتشر شد. این جلد بار دیگر خوانندگان را به سفری تاریک و پرهیجان می‌برد که در آن نبردهای خونین، موجودات وحشی و پرسش‌های عمیق درباره سرنوشت و هویت با هم درهم‌می‌آمیزند. داستان این بار به روایت گریبز گریدی ادامه پیدا می‌کند، همان نوجوانی که در جلدهای پیشین میان نفرین خانوادگی گرگینه بودن و مبارزه با شیاطین گرفتار بود. در «جزیره گرگ‌ها» او به همراه درویش و شانون به مأموریتی خطرناک فرستاده می‌شود: یافتن و نابود کردن گرگینه‌هایی که به خدمت شیاطین درآمده‌اند. مقصدشان جزیره‌ای دورافتاده است که در آن گرگینه‌ها آزادانه پرسه می‌زنند و وحشتی مهارناشدنی بر آن سایه انداخته است. عنوان کتاب خود به‌خوبی بازتاب‌دهنده‌ی فضاسازی داستان است؛ جزیره‌ای که قانون انسان در آن جایی ندارد و تنها غرایز حیوانی و خون‌خواهی حکم می‌راند. با ورود به جزیره، گریبز و یارانش درمی‌یابند که نه‌تنها باید با گرگینه‌های بیرحم بجنگند، بلکه باید با ترس‌ها و رازهای درونی خود نیز روبه‌رو شوند. برای گریبز، این مأموریت بیش از همه شخصی است، چراکه نفرین گرگینه بودن در خون او جریان دارد و هر رویارویی با این موجودات انعکاسی از کابوس درونی خودش محسوب می‌شود. همین کشمکش روانی، تنش اصلی کتاب را می‌سازد و باعث می‌شود نبردها تنها اکشن بیرونی نباشند، بلکه به‌نوعی جدال درونی میان انسانیت و حیوانیت بدل شوند. یکی از نقاط قوت «جزیره گرگ‌ها» صحنه‌های نبرد است. دارن شان با نثر سریع، جزئیات تصویری و ریتمی نفس‌گیر، صحنه‌های خونین و پرتنش را روایت می‌کند. گرگینه‌ها نه موجوداتی افسانه‌ای و مبهم، بلکه موجوداتی واقعی، هولناک و بسیار خطرناک تصویر می‌شوند. خشونت در این جلد شدیدتر از بخش‌های قبلی است، اما همین شدت، تأثیر عاطفی بالایی دارد و نشان می‌دهد که دنیای «نبرد با شیاطین» تا چه اندازه بی‌رحم و بی‌امان است. در کنار نبردها، لحظات تأمل‌برانگیز نیز وجود دارد. گریبز بیش از هر زمان دیگری با این پرسش روبه‌رو می‌شود که هویت او چیست و آیا می‌تواند در برابر سرنوشت خانوادگی مقاومت کند یا ناچار است تسلیم نفرین شود. موضوع انتخاب در برابر تقدیر در این جلد پررنگ‌تر می‌شود؛ آیا انسان می‌تواند حیوان درونش را مهار کند، یا دیر یا زود اسیر غرایز تاریک خواهد شد؟ شخصیت‌های همراه گریبز نیز لایه‌های تازه‌ای به داستان می‌افزایند. رابطه‌ی او با درویش همچنان پیچیده است؛ ترکیبی از اعتماد، وابستگی و تردید. حضور شانون نیز به گروه حال‌وهوایی تازه می‌دهد و نشان می‌دهد که اتحاد و همدلی تا چه اندازه برای بقا حیاتی است.
در مجموع، جلد هشتم یعنی «جزیره گرگ‌ها» یکی از تاریک‌ترین و خونین‌ترین بخش‌های مجموعه است که هم از نظر اکشن و هم از نظر تأملات روان‌شناختی برجسته می‌شود. شان در این اثر با مهارت دنیایی می‌آفریند که در آن وحشت بیرونی و درونی به هم می‌پیوندند، و مخاطب نه‌تنها از صحنه‌های پرهیجان لذت می‌برد، بلکه با پرسش‌های جدی درباره هویت، تقدیر و مسئولیت نیز روبه‌رو می‌شود. این کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» فراتر از یک داستان ترسناک نوجوانانه، تجربه‌ای عمیق و چندلایه است.