«ما دو سه بار دیگر هم تصادف کرده بودیم. من بهش میگفتم: من به مرگ طبیعی خودم نمیمیرم، حسین! شاید تصادف کنیم، کشته بشویم. دیگر همان عید فطر هم که ما تصادف کردیم، بعدش با پرواز آمدیم تهران. همان روز رفتیم باغ باهنر؛ باغیست توی کرج؛ برای نیروست. ما عید فطرها میرفتیم آنجا عیددیدنی پیش حاجی و خانوادهاش.