بحران امپراطوری در اواخر قرن هجدهم، منجر به واگرایی عمیق و کنایهآمیزی میان فرهنگهای سیاسی بریتانیا و آمریکا شد. بریتانیای کبیر با پادشاهان و ملکههای خود، نظام سیاسی ویگ را که میهنپرستان علیه آن شوریدند، تقویت کرد و در نهایت قدرت سیاسی مطلق و عنانگسیخته را در یک مجلس قانونگذاری واحد که منتخب مردم بود، قرار داد. جمهوری جدید آمریکا، در مقابل، به تکامل و بهبود یک نظام سیاسی بهوضوح سلطنتطلبانه پرداخت و به مقام اجرایی عالی خود همان اختیاراتی را اعطا میکرد که چارلز اول علیه قهرمانان بزرگ ویگ در قرن هفدهم از آن دفاع مینمود. در یکسوی اقیانوس اطلس، شاهانی بدون پادشاهی (بریتانیای پارلمانی) وجود دارند؛ در سوی دیگر، سلطنتی بدون شاهان (آمریکای ریاستی). اینکه کدام یک از دو طرف معاملهٔ بهتری داشتند، البته همچنان سوالی بیپاسخ است - اما دستکم پرسشی درست است.