آیا افسردگی صرفا یکجور بیماری است؟ وضعیتی منحصر به حوزه پزشکی که تنها راه چارهاش داروهای ضدافسردگیاند؟ داریان لیدر، روانکاو و نویسندۀ برجستۀ بریتانیایی، در این کتاب نشان میدهد افسردگی میتواند نمودی از فرایندهای ناخودآگاه پیچیدهای باشد که در مواجهه با تجربه فقدان از سر میگذرانیم. سوگواری و مالیخولیا تا همین پنجاه سال پیش در حیطه روانشناسی مفاهیمی آشنا و رایج بودند، ولی در دنیای امروز که تشخیص سریع، درمان فوری و سرمایههای کلان دارویی حرف اول را میزنند مفهوم کلی و مبهم «افسردگی» جایشان را گرفته. به گفتۀ لیدر چنین تغییری فقط به قلمرو کلمات محدود نمیشود و از رابطۀ پیچیدۀ فرهنگ زمانۀ ما با فقدان، رنج و اندوه حکایت دارد. اساسیترین و انسانیترین راه برای خروج از این تنگناهای ذهنی و عاطفی بیان آنهاست.
لیدر با زبانی همزمان دقیق و روشن و رویکردی همدلانه بهسراغ تحلیلهای فرهنگی و روایتهای فردی میرود. او با تکیه بر نمونههایی از حیطۀ ادبیات، هنر، سینما و تاریخ و البته شرح موردی وضعیت مراجعانش نشان میدهد فقدانی که ابراز و تصدیق نشده باشد میتواند بدل به رنجی عمیق و پیوسته شود. از مرگ عزیزان گرفته تا پایان یک رابطه، سوگی که مجال بیان پیدا نکند بر تصویری که ما از خودمان و دیگران داریم و بهتبع آن بر حیات ذهنی و عاطفیمان سایه میاندازد و نتیجهای جز خشم، یأس و فرسودگی در پی ندارد. اما در چنین وضعیتی گفتن و شنیدن از این تجربه، خلق آثار ادبی و هنری و مواجهه با هر شکلی از بیان خلاقانه میتواند راهگشا باشد.