روسلان وفادار، با عنوان فرعی داستان یک سگ نگهبان رمانی از نویسنده مخالف شوروی، گئورگی ولادیموف است که در سال 1975 منتشر شد. این داستان یک سگ نگهبان از یک اردوگاه کار اجباری گولاگ است که از دیدگاه خود سگ روایت می شود.
به گفته نویسنده، هدف رمان «دیدن جهنم از چشم سگی بود که آن را بهشت می پنداشت». "روسلان" نام سگ و یک نام روسی بود که پس از شعر روسلان و لودمیلا از الکساندر پوشکین محبوبیت پیدا کرد. داستان از لحظه بسته شدن و تخریب اردوگاه کار آغاز می شود و بهترین خاطرات سگ از گذشته خود را در بر می گیرد.
پس از برچیدن اردوگاه کار اجباری، نگهبان روسلان سگ را بدرقه می کند و دلی برای شلیک به او ندارد. بسیاری دیگر از سگ های نگهبان کمپ نیز همین شانس را داشتند. با گذشت زمان اکثر آنها به نحوی راه خود را در زندگی "مدنی" یافتند، اما روسلان نمی تواند وظیفه خود را فراموش کند. او اردوگاه خالی را فرار یک زندانی بزرگ می داند و ترجیح می دهد از گرسنگی بمیرد تا اینکه از دست غریبه ها غذا بگیرد. پس از مدتی، روسلان به طور تصادفی با استاد خود در حال گپ زدن با یکی از زندانیان سابق گولاگ به نام پوتیورتی ملاقات می کند، اما استاد دوباره او را بدرقه می کند و ...
کتاب روسلان وفادار