کتاب به تاریکی خواهم رفت

I'll Be Gone in the Dark
کد کتاب : 18587
مترجم :
شابک : 978-6007845622
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 355
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

نامزد جایزه Audie سال 2019

نامزد جایزه ادگار سال 2019

برنده جایزه بهترین کتاب غیرداستانی گودریدز سال 2018

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب به تاریکی خواهم رفت اثر میشل مک نامارا

کتاب «به تاریکی خواهم رفت» اثری نوشته ی «میشل مک نامارا» است که نخستین بار در سال 2018 چاپ شد. وقتی «مک نامارا» نوشتن درباره ی این پرونده را در سال 2011 آغاز کرد، آزمایش DNA پیشاپیش ارتباط مردی ناشناس با 10 قتل و 50 تجاوز جنسی را تأیید کرده بود. مجرم، که «مک نامارا» مدتی بعد نام «قاتل گلدن استیت» را به او داد، یک متجاوز سریالی در «سان فرانسیسکو» در اواسط دهه ی 1970 بود که به زنان و دختران در خانه هایشان حمله می کرد. اما در سال 1979، اتفاقی باعث شد او شیوه ی ارتکاب جنایت هایش را تغییر دهد، و از آن زمان به بعد، هیچکس از حمله هایش جان سالم به در نبرد. «مک نامارا» رویدادهای هر جنایت را با جزئیات کامل به تصویر می کشد و داستان تحقیقات خودش را نیز به شکلی جذاب و تکان دهنده روایت می کند.

کتاب به تاریکی خواهم رفت

میشل مک نامارا
میشل آیلین مک نامارا (14 آوریل 1970 - 21 آوریل 2016) نویسنده واقعی جنایات آمریکایی بود. او نویسنده کتاب I Will Gone in the Dark: One Obsessive Search for the Golden State Killer است، کتاب جرم واقعی مبتنی بر قاتل طلایی ایالت، و به اسم "قاتل طلایی ایالتی" کمک کرد. این کتاب در فوریه 2018 پس از مرگ وی منتشر شد و به عنوان یک سریال مستند HBO اقتباس شده است.
نکوداشت های کتاب به تاریکی خواهم رفت
This remarkable book is a modern true crime classic.
این کتاب خارق العاده، یک اثر کلاسیک مدرن در ژانر «جنایت واقعی» است.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A vivid and meticulous investigation of a twisted predator.
تحقیقاتی بی پرده و موشکافانه درباره یک شکارچی جنسی جانی.
New York Times New York Times

A chilling, addictive account of the crimes of the Golden State Killer.
شرحی رعب انگیز و اعتیادآور از جنایت های «قاتل گلدن استیت».
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب به تاریکی خواهم رفت (لذت متن)
تلویزیونی نوزده اینچی از داخل خانه به گوشه ی جنوب غربی حیاط پشتی کشیده شده و آنجا رها شده بود. گوشه ی حصار کمی از هم جدا شده بود؛ انگار کسی رویش افتاده یا موقع پریدن محکم با آن برخورد کرده بود. کارآگاه ها در حیاط جلویی و پشتی و روی کنتور گاز در سمت شرق خانه، رد کفش هایی با الگوی دایره ای کوچک دیدند.

یکی از اولین چیزهای عجیبی که کارآگاه ها شاهدش بودند، این بود که تنها منبع روشنایی در اتاق خواب، در دستشویی قرار داشت. آن ها در این باره از «دیوید» سوال کردند. «دیوید» خانه ی والدین «مانوئلا» بود که آنجا گروهی از اقوام و دوستان بعد از شنیدن خبر، جمع شده بودند تا سوگواری کنند و به هم دلداری بدهند.

کارآگاه ها متوجه شدند «دیوید» ظاهرا مبهوت و گیج است. غم، ذهنش را به هم ریخته بود. جواب هایش بریده بریده بود. ناگهان موضوع را عوض کرد. سوال درباره ی روشنایی گیجش کرد.