کتاب قفسه دوم

Second shelf
  • 35,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: علم علم
    نویسنده:
کد کتاب : 19624
شابک : 978-2000786801
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 101
سال انتشار شمسی : 1382
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب قفسه دوم اثر میترا داور

میترا داور (زادهٔ ۱۳۴۴، فیروزکوه) رمان‌نویس و نویسنده زن ایرانی است. رمان‌های «بالای سیاهی آهوست»، «دل باش»، «خوب شد به دنیا آمدی»، «جاده، قفسهٔ دوم»، «صندلی کنار میز»، «یا من هو» و «و قطار در حال حرکت» ازآثار این نویسنده می‌باشد. وی کارشناس ارشد اقتصاد نظری از دانشگاه الزهرا می‌باشد. رمان «بالای سیاهی آهوست» از او جزو صد و بیست مجموعه داستان برگزیده وزارت ارشاد در بیست سال داستان‌نویسی بعد از انقلاب معرفی شده‌است. و در ۱۳۷۰ فعالیت ادبی خود را با شرکت در کلاس‌های داستان‌نویسی هوشنگ گلشیری در گالری کسری آغاز کرد. در حال حاضر مدیریت سایت ادبی «مرور» را به‌عهده دارد و همچنین به تدریس در «کارگاه داستان‌نویسی افراز» مشغول است.

کتاب قفسه دوم

میترا داور
میترا داور (زادهٔ ۱۳۴۴، فیروزکوه) رمان‌نویس و نویسنده زن ایرانی است. رمان‌های «بالای سیاهی آهوست»، «دل باش»، «خوب شد به دنیا آمدی»، «جاده، قفسهٔ دوم»، «صندلی کنار میز»، «یا من هو» و «و قطار در حال حرکت» ازآثار این نویسنده می‌باشد. وی کارشناس ارشد اقتصاد نظری از دانشگاه الزهرا می‌باشد. رمان «بالای سیاهی آهوست» از او جزو صد و بیست مجموعه داستان برگزیده وزارت ارشاد در بیست سال داست...
قسمت هایی از کتاب قفسه دوم (لذت متن)
...من در ردیف یک، قفسه دوم قرار گرفته ام ، آقای عزیزی در طبقه مجاور. ما باید طوری بنشینیم که در قفسه جای بگیریم ، طرز خاصی از نشستن که با تمرین زیاد آن را یاد گرفته ایم . پاها را تو شکم جمع می کنیم، بعد دو دست را حلقه می کنیم دور پاها. کسانی که قبل از ما قفسه بندی شده اند، حالا خاک گرفته اند. رییس انبار نایلون زردی رویشان کشیده است. کافی ست تلنگری بزنیم به شان، تا یک باره پودر شوند و بریزند روی زمین . مدیر واحدها هر روز قد م زنان از ما بازدید می کند، گاهی هم ایراد می گیرد : - آن خانم چرا کج شده است؟ یا این که : موهای آن خانم! گاهی هم به رفتارمان ایراد می گیرند. مثلا یک بار از من ایراد گرفتند که : وقتی مدیرها رد می شوند، انگشت شصت پایت طور عجیبی تو ذوق می زند. گفتم : انگشت پایم خودش دراز است و من دیگر بهتر از این نمی توانم جمع شا ن کنم. چند نفری انگشتم را از نزدیک دیدند و خوشبختانه پذیرفتند که قصد و مرضی ندارم...