کتاب ده قرن عاشقی

Midwinterblood
کد کتاب : 1981
مترجم :
شابک : 978-600-188-093-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

نامزد جایزه کارنگی

بهترین کتاب نوجوان سال به انتخاب Publishers Weekly و Kirkus Reviews

معرفی کتاب ده قرن عاشقی اثر مارکوس سجویک

کتاب ده قرن عاشقی، رمانی نوشته ی مارکوس سجویک است که نخستین بار در سال 2011 به انتشار رسید. باستان شناسی که شیئی اسرارآمیز را از دل زمین بیرون می کشد، خلبانی که کیلومترها دورتر از خانه گیر افتاده، یک نقاش، یک روح، یک خون آشام، و یک وایکینگ: هفت داستان این رمان هیجان انگیز و متفاوت، همگی در یک جزیره ی دورافتاده در اسکاندیناوی روی می دهند، جایی که گیاهی عجیب و قدرتمند رشد می کند که شبیه یک اژدها است. اما چه چیزی این داستان ها را به هم گره می زند؟ چه اسراری در زیر سطح این جزیره ی آرام نهفته است؟ و چه چیزی آنقدر قدرت دارد تا چرخه ی ده قرن عاشقی را بشکند؟ مارکوس سجویک در کتاب ده قرن عاشقی، داستانی پراحساس و بسیار خواندنی خلق کرده که کاوشی است در محدودیت ها و چارچوب های عشق.

کتاب ده قرن عاشقی

مارکوس سجویک
مارکوس سجویک، زاده ی 8 آپریل 1968، تصویرساز، موزیسین و نویسنده ای انگلیسی است. سجویک قبل از تبدیل شدن به نویسنده ای تمام وقت، در یک کتاب فروشی مخصوص کتاب های کودک کار می کرد. او تا به حال چندین کتاب تصویری کودک نوشته و مجموعه ای از داستان های اساطیری و قصه های قومیتی برای مخاطبین بزرگسال را تصویرسازی کرده است.
نکوداشت های کتاب ده قرن عاشقی
A story that's simultaneously romantic, tragic, horrifying, and transcendental.
داستانی که همزمان رمانتیک، تراژیک، ترسناک و متعالی است.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A chilling exploration of love and memory.
داستانی دلهره آور درباره ی عشق و خاطرات.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Reminiscent of David Mitchell's Cloud Atlas.
یادآور کتاب «اطلس ابر» اثر دیوید میچل.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب ده قرن عاشقی (لذت متن)
اگر زندگی می تواند در یک لحظه نابود شود، لحظه ای از خیانت، یا خشونت، یا بدشانسی، پس چرا نشود که زندگی فقط در چند لحظه از کمال، نجات یابد و شایستگی تجربه شدن را پیدا کند؟

اریک سون به عشق در نگاه اول باور ندارد. اما خودش را تصحیح می کند. حتی در آن لحظه، در لحظه ای که اتفاق می افتد، احساس می کند که ذهنش در حال تصحیح، بیرون راندن باوری قدیمی و نوشتن باوری جدید به جای آن است. او به عشق در نگاه اول باور نداشت. اما اکنون فکر می کند که دارد.