کتاب بازمانده

The Only Child
کد کتاب : 20643
مترجم :
شابک : 978-9644043543
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 457
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

«اندرو پایپر» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب بازمانده اثر اندرو پایپر

کتاب «بازمانده» رمانی نوشته ی «اندرو پایپر» است که اولین بار در سال 2017 به چاپ رسید. دکتر «لیلی دومینیک» که در یک کلینیک روانپزشکی در نیویورک کار می کند، در شش سالگی تجربه ای وحشتناک را از سر گذارند: مادرش توسط موجودی (احتمالا یک خرس) که وارد خانه ی آن ها در آلاسکا شد، به قتل رسید. «لیلی» می داند که نقص هایی در خاطراتش وجود دارد چون او هنوز نمی تواند توضیح بدهد چرا جسد مادرش خورده نشد یا چرا آن حیوان هیچ ردی از خودش بر جای نگذاشت. اما معمای این حادثه زمانی دوباره زنده می شود که «لیلی» با بیماری جدید ملاقات می کند—بیماری که می گوید هیچ نامی ندارد و پس از کندن گوش فردی با دستانش، به کلینیک فرستاده شده است. بیمار اما پس از مدتی برای «لیلی» آشکار می کند که مرتکب این جرم شده تا بتواند با او ملاقات کند، و این که واقعیت را درباره ی مادر «لیلی» می داند.

کتاب بازمانده

اندرو پایپر
اندرو پایپر (متولد 29 مارس 1968) نویسنده برنده جایزه کانادایی است.والدین پیپر از ایرلند شمالی به Stratford انتاریو مهاجرت کردند. پدرش چشم پزشک بود، مادرش به عنوان پرستار آموزش دیده بود. پیپر کوچکترین فرزند از پنج فرزند بود. در کودکی کتاب های زیادی را خوانده و آرزو داشت که نویسنده شود. "من فقط یک کودک واقعی بودم ، زیرا هشت سال بین من و برادر بعدی بود. مثل خیلی از کودکان فقط به دنبال کارهای ناچیز کتاب و نوشتن و ... ساختم." وی در دانشگاه مک گیل در مونترال، کانادا تحصیل کرد و افتخارات B.Aو M.A در...
نکوداشت های کتاب بازمانده
Readers will undoubtedly make comparisons to Stephen King.
مخاطبین بدون تردید این داستان را با آثار «استیون کینگ» مقایسه خواهند کرد.
Library Journal Library Journal

A breathtaking story rife with emotion and suspense.
داستانی نفسگیر، سرشار از احساس و تعلیق.
Big Thrill Magazine

It will keep you up until its last unforgettable revelation.
این کتاب تا نقطه ی اوج فراموش نشدنی خود، شما را بیدار نگه خواهد داشت.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب بازمانده (لذت متن)
«لیلی» تلوتلوخوران از اتاق بازجویی بیرون می آید و دست هایش را به دو پهلویش چسبانده است، او این کار را تا اندازه ای برای در آغوش کشیدن خودش و تا اندازه ای هم برای دفع هر گونه خطر احتمالی انجام می دهد.

سرش گیج می رود، انگار دسته ی بزرگی از پرندگان درون سرش به دام افتاده اند و بال هایشان را به دیواره های جمجمه اش می کوبند، اما بیشتر از این که نگران این سرگیجه باشد، نگران خطری است که او را تهدید می کند.

او حالا دیگر هیچ خطری ندارد. ولی این فکر باعث نمی شود «لیلی» احساس امنیت بکند. مدام لبخند نصف و نیمه، و چشمان تورفته ی آن مرد غل و زنجیر شده، جلوی چشمانش ظاهر می شود.