کتاب پسر

Son
(جلد چهارم از چهارگانه «بخشنده»)
کد کتاب : 20878
مترجم :
شابک : 978-6002297013
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 394
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

«لوییس لوری» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب پسر اثر لوییس لوری

کتاب «پسر» رمانی نوشته ی «لوییس لوری» است که نخستین بار در سال 2012 منتشر شد. او را «کلر از آب برگشته» صدا می زدند. وقتی «کلر» در ساحل پیدا شد، هیچکس نمی دانست که او به جامعه ای تعلق داشت که در آن، خبری از عواطف و رنگ ها نبود؛ این که او در سیزده سالگی به یک «حمل کننده» تبدیل شد؛ این که در چهارده سالگی حامل یک «محصول» بود؛ این که آن «محصول» از بدنش ربوده شد. «کلر» پسری داشت. قرار بود او را فراموش کند، اما این کار غیرممکن به نظر می رسید. حالا «کلر» برای پیدا کردن فرزندش از هیچ کاری دریغ نمی کند، حتی اگر رسیدن به این هدف به فداکاری هایی غیر قابل تصور نیاز داشته باشد.

کتاب پسر

لوییس لوری
لوییس آن هامرزبرگ که آثارش را با نام لوییس لوری منتشر می کند، نویسنده ی آمریکایی و پدید آورنده ی آثار بی شماری برای کودکان و نوجوانان است. او آثار درخشانی در زمینه ی ادبیات کودکان و نوجوانان دارد و دو بار برنده ی مدال نیوبری شده است. لوییس لوری در ۲۰ مارس ۱۹۳۷ در هونولولو در هاوایی زاده شد. او فرزند دوم از سه فرزند کاترین و رابرت هامرزبرگ است. پدر لوییس دندانپزشک ارتش بود. پیشه ی پدر سبب شد در دوران کودکی بسیار سفر کند. خواهر بزرگ لوییس در سن ۲۸ سالگی در سال ۱۹۶۲ درگذشت و این رویداد، موضوع کت...
نکوداشت های کتاب پسر
A deeply moving exploration of the powers of empathy and the obligations of love.
کاوشی عمیقا تکان دهنده در قدرت همدلی و تعهد عشق.
New York Times New York Times

With a transcending message of tolerance and hope.
با پیامی تعالی بخش در مورد ایستادگی و امید.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A gripping end to the Giver series.
پایانی جذاب بر مجموعه «بخشنده».
Los Angeles Times Los Angeles Times

قسمت هایی از کتاب پسر (لذت متن)
وقتی با ماسک چرمی بدون روزنه، نیمی از صورت دختر جوان را پوشاندند و راه بینایی اش را مسدود کردند، تمام ماهیچه هایش منقبض شد. لزومی نداشت چشم هایش را ببندند، اما اعتراض نکرد. این بخشی از روند کار بود. می دانست. یک ماه پیش، موقع ناهار، یکی از حمل کننده ها، مراحل کار را برایش توضیح داده بود.

صدای سرپرستار با لحنی تند از بلندگو پخش شد: «حمل کننده ها؟ حمل کننده ها! لطفا مراقب صحبت هایتان باشید! قوانین را به یاد داشته باشید!» دو دختری که طرف بحث دختر جوان بودند، فرمان بردارانه ساکت شده و متوجه شدند حرف هایشان از طریق میکروفن های روی دیوارهای سالن غذاخوری به گوش سرپرستار رسیده بود. بعضی از دخترهای دیگری که در سالن بودند، یواشکی خندیدند.

برای دخترهایی که آنجا بودند، حرف های مشترک زیادی وجود نداشت. شغلشان و مأموریتی که باید انجام می دادند، تنها نقطه ی مشترکشان بود. اما بعد از هشدار تندی که از بلندگو پخش شد، همگی ساکت شدند.