کتاب ابرها

Clouds
از مجموعه کمدی های آریستو فانیس
کد کتاب : 21009
مترجم :
شابک : 978-9643419387
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 102
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : -423
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ابرها اثر آریستو فانیس

«ابرها» یک نمایش کمدی یونانی است که توسط نمایشنامه نویس آریستوفان نوشته شده است. این نمایشنامه در 423 قبل از میلاد در شهر دیونیسیا تولید شد و آنچنان که نویسنده امیدوار بود مورد استقبال قرار نگرفت و آخرین نمایش از سه نمایشی بود که در آن سال در جشنواره شرکت کردند. بین 420 تا 417 قبل از میلاد در آن تجدید نظر شد و پس از آن به صورت نسخه خطی منتشر شد.

هیچ نسخه ای از تولید اصلی باقی نمانده است و تحلیل های علمی نشان می دهد که نسخه تجدید نظر شده یک فرم ناقص از کمدی قدیمی است. اما این ناقص بودن در ترجمه ها و اجراهای مدرن مشهود نیست.

از نظر گذشته ، ابرها را می توان اولین "کمدی ایده ها" موجود جهان دانست و منتقدان ادبی آن را از بهترین نمونه های این ژانر می دانند. با این حال ، نمایشنامه به دلیل ارائه کاریکاتوری از سقراط مشهور است. این نکته اهمیت نمایشنامه را دو چندان کرده است که این کمدی نویس در این اثر فیگور های اصلی تاریخ فلسفه کلاسیک را به نوعی به سخره گرفته است.
«ابرها» نشان دهنده خروج از موضوعات اصلی نمایشنامه های اولیه آریستوفان است - سیاست آتن ، جنگ پلوپونزی و نیاز به صلح با اسپارت. اسپارتها به تازگی حملات سالانه خود به آتیکا را متوقف کرده بودند پس از آنکه آتنیان اسپارت را در نبرد اسفاکتریا در سال 425 به گروگان گرفتند و این ، همراه با شکست آتنی ها در نبرد دلیوم در 424 ، شرایط مناسبی را برای آتش بس ایجاد کرد. بنابراین تولید اصلی «ابرها» در 423 قبل از میلاد در زمانی اتفاق افتاد که آتن منتظر یک دوره صلح بود.

کتاب ابرها

آریستو فانیس
آریستوفان در سال ۴۴۸ پیش از میلاد به دنیا آمد. پدر وی فیلیپوس نام داشت و در آئیگینا می‌زیسته‌است. تولد و دوران جوانی او مصادف با اوج قدرت پریکلس پایه‌گذار دموکراسی آتن بود. در این باره که آریستوفان اصالتاً آتنی بوده باشد تردید وجود دارد و شاید همین امر باعث گردید تا مدتی نتواند کمدی‌هایش را با نام حقیقی خود به نمایش بگذارد. آریستوفان پسری به نام آراروس داشت که بعدها شغل پدر را دنبال کرد و دو نمایشنامهٔ آخر آریستوفان را او به نمایش گذاشت. سال وفات آریستوفان را ۳۸۰ پیش از می...
قسمت هایی از کتاب ابرها (لذت متن)
سْتْرپسیاذیس:سکراتیس! سکراتیس کوچک من! سکراتیس: ( مغرورانه ) مردنی، از من چه می خواهی؟ سْتْرپسیاذیس:اول اینکه آن بالا چه می کنی؟ لطفا توضیح بده. سکراتیس: ( با آب و تاب ) در آسمان سیر می کنم و به خورشید می اندیشم! سْتْرپسیاذیس:بالای آن سبد رفته ای تا خدایان را از نزدیک نگاه کنی؟ سکراتیس:ذهنم را آرامش می دهم و اندیشه تیزبینم را با جریان هوا در می آمیزم. آن وقت در اجرام آسمانی نفوذ می کنم. اگر روی زمین می ماندم و از اینجایگاه پست به آنها که در اوج اند، نگاه می کردم، انبان کشف و شهودم خالی می شد چون زمین با نیرویی سترگ، عصاره ذهن را جذب می کند. آه! رازیانه آبی، خوب درد مرا می فهمد!

همسرایان: ( به آواز ) ای ابرهای ابدی، ما را نمایان کنید، تا از اعماق خروشان اقیانوس برآییم، تا بر فراز کوه های مرتفع اوج گیریم و بال های مرطوبمان را بر قلّه های پوشیده از جنگل بگستریم. تا از همان جا بر دره های سرد، محصولات سر برآورده از زمین مقدس، زمزمه آسمانی جوی ها و نهرها و امواج خروشنده دریا که از انوار پر تلالو خورشید نشاط انگیز روشنی می یابند، چیره شویم. مه خیس را که پرده بر زیبایی ما کشیده به تلاطم افکنیم و از دور به زمین خیره شویم و آن را درنوردیم. سکراتیس:آه! ای الهگان مقدس! آری، شمایید که جوابم را می دهید! ( به سْتْرپسیاذیس ) صدای آنها را می شنوی که با غرش هراس انگیز رعد درآمیخته؟ سْتْرپسیاذیس:آه! ای ابرهای شایان ستایش تکریمتان می کنم و من نیز رعد خود را به نمایش می گذارم که مثل رعد شما هراس انگیز است! ( می گوزد. ) چه اجازه بدهید، چه اجازه ندهید، باید خودم را راحت کنم. سکراتیس:نیشت را ببند. از آن کمدی نویس های ملعون هم تقلید نکن! ساکت! مگر نمی بینی الهگان، آواز می خوانند و می گذرند.