کتاب عیسا

Jesus
(2 جلدی)
کد کتاب : 21348
مترجم :
شابک : 978-6003762794
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 1236
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1932
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت
تعداد جلد : 2

معرفی کتاب عیسا اثر شارل گنیبر

کتاب "عیسا" نوشته ی "شارل گنیبر" اثری است که از جهت روش تحقیق، گستره ی مباحث و زاویه ی دید و نحوه ی برخورد، با دیگر کتاب های موجود در این حوزه متفاوت است. طی سده های گذشته، اگر نگوییم هزاران جلد، تعداد زیادی کتاب، نزدیک به صدها جلد اثر به زبان های متنوعی نوشته و منتشر شده اند که همگی ظاهری پژوهش بنیان داشته و مدعی اند که در این زمینه تحقیق کرده اند؛ اکثریت قریب به اتفاق این آثار، از عناوینی همچون داستان زندگی یا سرگذشت عیسی (ع) برخوردار هستند. اما کتاب "عیسا" به قلم "شارل گنیبر"، برای نخستین بار عنوان را از همه ی الحاقیات آن نظیر داستان و سرگذشت و زندگینامه، پاکسازی نموده و تنها به آن چه اصل و شالوده ی کتاب را تشکیل می دهد بسنده می کند و آن نامی نیست جز "عیسا".
"شارل گنیبر" این روایت متمایز را با خلاصه کردن نتیجه ی یک و نیم قرن تحقیق و کاملا خنثی و بدون جهت گیری به نگارش در آورده است. نثر کتاب "عیسا" روان و ساده است و بدون دخیل نمودن سلیقه ی شخصی نوشته شده است. "شارل گنیبر" تلاش نموده تا به خوانندگان غیر متعصب نشان بدهد که دستاوردهای ما از تحقیق در منابع در دسترس همچون خود انجیل، بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که این منابع تنها نقطه ای کوچک در گستره ی عظیم شخصیتی هستند که در کنار تمام چیزهایی که به او نسبت داده شده، و در کنار در نظر گرفتن او به عنوان اسطوره ی ایثار و محبت، یک انسان بود همچون همه ی ما که از گوشت و خون و استخوان شکل یافته بود. با این حال این اثر یکی از جامع ترین آثار نوشته شده درباره ی مسیح بوده و اطلاعاتی همه جانبه را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

کتاب عیسا

شارل گنیبر
شارل گنیبر (1867 - 1839) استاد تاریخ کلیساها در سوربن بود. شارل گنیبر، متولد 18 ژوئن 1867 در ویلنوو-سن-ژرژ 1 (در حال حاضر وال-مارن، پس از آن در سیاین و اویس)، در 27 اوت سال 1939 در Clamecy (Nièvre) درگذشت، مورخ فرانسوی ادیان ، متخصص و تاریخ مسیحیت بود.او به همراه آلفرد لوزی، نخستین مورخ فرانسوی که به روشی علمی و غیرمذهبی به این موضوع نزدیک شد.
قسمت هایی از کتاب عیسا (لذت متن)
مورخ، یعنی کسی که پیشاپیش از هیچ چیز خبر ندارد و به هیچ چیز معتقد نیست. قبل از شروع به کار، مورخ باید خود را از قید هر پیش فرضی خلاص کند. یعنی، باید به خود بقبولاند که به هیچ چیز ایمان یا عقیده، و از هیچ چیز دانش یا اطلاعی ندارد، و فقط یک جستجوگر است. او موظف است تمام اسناد و شواهد را مورد بررسی قرار دهد، و استنتاج های خود را بر اسناد و شواهد منطقی، قابل اعتماد، و قابل دفاع متکی سازد نه بر اعتقادات و باورهای پیشین خود. این کلیشه باید مدام در ذهن مورخ تکرار شود چون تجربه نشان داده است که در بسیاری از مسائل مورد بررسی، همین کلیشه است که مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و از یاد می رود.

پس، تنها نتیجه ی محتملی که از شواهد مستند در باب مسئله ی موضوع بحث می توان گرفت، به طور خلاصه این است : عیسا، در زمان امپراتور آگوستوس، در جایی از ایالت جلیل، در رسته یی از طبقات فرودست جامعه، در خانواده یی با نیم دو جین فرزند ( یا شاید بیشتر ) غیر از خوداش، ولادت یافته است.

اگر اعتقاد به « رستاخیز» پایه گذاری نمی شد و نظام نمی یافت، مسیحیتی هم به وجود نمی آمد. پس، حق با ولهاوزن بوده است که گفت : اگر عیسا نمی مرد، هیچ نقشی از خود در تاریخ بر جا نمی نهاد : « تعالیم رسولان»، در واقع، چیزی جز مرگ و رستاخیز عیسا نبوده است.

واقعیتی انکارناپذیر است که رویای عیسا در مورد آینده، تجسم آرزوی « فقرا» ی یهود بود و به شکست انجامید. این درست. اما این واقعیت را هم باید پذیرفت که خیزش این نبیّ جلیلی سرآغاز نهضتی بود که مسیحیت از دل آن رویید هرچند که این سرآغاز، تصادفی بود. جوی کوچکی که به صورت باریکه آبی روی سنگ ها روان است، وعده نمی دهد که رودی خواهد شد، اما رودْ سرچشمه ی خود را همان باریکه آب می داند. و این حقیقت همچنان به قوت خود باقی ست که دین مسیحی، آن دینی نیست که همه ی وجود عیسا را فروگرفته بود. چنین دینی را عیسا نه پیش بینی می کرد نه مطلوب او بود. حق با ولهاوزن بود که گفت مسیحیت را شور درون به وجود آورد، اما نه شور درون عیسا، که شور درون پیروان او.