کتاب چطور زندگی کنیم

How To Live
زندگی مونتنی در یک سوال و بیست جواب
کد کتاب : 2242
مترجم :
شابک : 978-6002782892
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 432
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : سلفونی
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 28 آذر

برنده ی جایزه ی حلقه ی منتقدین کتاب آمریکا سال 2010

در فهرست کتاب هایی که زندگی تان را دگرگون می کنند

معرفی کتاب چطور زندگی کنیم اثر سارا بیکول

کتاب چطور زندگی کنیم، اثری نوشته ی سارا بیکول است که اولین بار در سال 2010 به چاپ رسید. چگونه با افراد سازش کنیم، چگونه با خشونت مواجه شویم، و چگونه با از دست دادن کسی که عاشقش هستیم، کنار بیاییم؟ این سوالات در زندگی اغلب افراد مطرح می شوند اما همگی، شکلی از یک از یک سوال بزرگتر هستند: چطور زندگی کنیم؟ این سوال، ذهن نویسندگان دوران رنسانس، و شاید بیش از سایرین، ذهن میشل دو مونتنی را به خود مشغول کرد، فیلسوفی که به عقیده ی بسیاری از صاحب نظران، به عنوان اولین شخص واقعا مدرن در نظر گرفته می شود. او به شکلی آزاد و بدون قید و بند، از افکار و تجارب خود می نوشت، و آثارش با نوشته های پیشین، متفاوت بود. بیش از چهارصد سال بعد، صداقت و جذبه ی مونتنی هنوز هم افراد زیادی را به آثار او جلب می کند. مخاطبین در این کتاب با افکار خردمندانه و سبک زندگی جالب مونتنی آشنا می شوند و در طول این مسیر، درکی عمیق تر را از خود به دست می آورند.

کتاب چطور زندگی کنیم

سارا بیکول
سارا بیکول زاده ۱۹۶۲ نویسنده انگلیسی است. از آثار مهم و اخیر او می توان به «چطور باید زندگی کرد» و «در کافه اگزیستانسیالیستی» اشاره کرد. کتاب اخیر او در کافه اگزیستانسیالیستی که در ابتدای سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید در بین کتاب های پر مخاطب مقام ممتازی یافت و جزء ده کتاب برتر از نظر نیویورک تایمز قرار گرفت و فیلسوف بریتانیایی نیگل واربرتون آن را در ردیف اول پنج کتاب برتر در حوزه فلسفه عمومی برگزید.
نکوداشت های کتاب چطور زندگی کنیم
Brilliant, original, funny and moving.
درخشان، بدیع، بامزه و تکان دهنده.
Goodreads

It is hard to imagine a better introduction to Montaigne than Bakewell’s book.
سخت می توان تصور کرد که مقدمه ی بهتری بر زندگی مونتنی، از کتاب بیکول وجود داشته باشد.
Harper’s Magazine

An Extraordinary work.
اثری خارق العاده.
Boston Globe Boston Globe

قسمت هایی از کتاب چطور زندگی کنیم (لذت متن)
مونتنی هیچ وقت در محافل اجتماعی فردی عادی نبود. گاهی در دوران جوانی، وقتی دوستانش سرگرم رقصیدن و خندیدن و نوشیدن بودند، او با چهره ای درهم رفته در گوشه ای می نشست. دوستانش در چنین اوقاتی به سختی او را می شناختند. آن ها عادت داشتند همیشه او را در حال گفت و گو با زنان جوان یا بحث هایی پرشور درباره ی ایده ی جذابی که به ذهنش خطور کرده بود، ببینند. آن ها در چنین اوقاتی اغلب فکر می کردند چیزی یا حرفی باعث رنجش و کناره گیری او شده است. ولی در واقع همانطور که بعدها در مقالات اعتراف کرد وقتی در چنین حال و هوایی قرار می گرفت، به ندرت از آنچه در اطرافش می گذشت، خبر داشت.

او چنان از مرگ می ترسید که دیگر نمی توانست در حالی که هنوز زنده بود، از زندگی لذت ببرد. مونتنی در دهه ی سوم زندگی اش دچار این وسواس بیمارگونه شد چون بیش از حد آثار فیلسوفان کلاسیک را مطالعه کرده بود. مرگ موضوعی بود که باستانیان هرگز از مطرح کردن آن خسته نمی شدند...

نویسندگان با توصیف آنچه آنان را از دیگران متفاوت می سازد، از وجه مشترک خود با دیگران پرده برمی دارند: تجربه انسان بودن. این ایده نوشتن درباره ی خود به منظور خلق آینه ای که مردم در آن به انسان بودن خود پی ببرند هیچ گاه وجود نداشت بلکه باید ابداع می شد. برخلاف بسیاری از ابداعات فرهنگی می توان آن را تنها به یک فرد نسبت داد: «میشل دو مونتنی»، نجیب زاده، دولتمرد و شرابسازی که از سال ۱۵۳۳ تا ۱۵۹۲ در منطقه ی پریگور در جنوب غربی فرانسه زندگی کرد.