کتاب پسر زن جادوگر

The Witch's Boy
کد کتاب : 22635
مترجم :
شابک : 978-6008025481
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 646
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

نامزد جایزه کتاب مینه سوتا سال 2015

معرفی کتاب پسر زن جادوگر اثر کلی بارن هیل

کتاب «پسر زن جادوگر» رمانی نوشته ی «کلی بارن هیل» است که نخستین بار در سال 2014 به چاپ رسید. وقتی «ند» و برادر دوقلویش به درون رودخانه ای متلاطم می افتند، فقط «ند» از این اتفاق جان سالم به در می برد. اهالی دهکده مجاب شده اند که به جای «ند»، برادرش باید زنده می ماند. در آنسوی جنگل نزدیک به دهکده، «آنی» دختر پادشاه راهزنان، مدام به آخرین کلمات مادرش فکر می کند: «پسر اشتباهی، زندگی ات را نجات خواهد داد و تو نیز زندگی او را.» وقتی پادشاه راهزنان برای ربودن جادویی که مادر جادوگر «ند» از آن محافظت می کند، از راه می رسد، «آنی» و «ند» با هم آشنا می شوند. آیا آن ها می توانند با اعتماد به یکدیگر، از جنگل اسرارآمیز عبور کنند و جلوی جنگی ویرانگر را بگیرند؟

کتاب پسر زن جادوگر

کلی بارن هیل
کلی بارن هیل، نویسنده ی آمریکایی کتاب های کودک، فانتزی و علمی تخیلی است.بارن هیل دانش آموخته ی دانشگاه کاترین در ایالت مینسوتا است. همسرش، تد بارن هیل، مهندس معمار است و این زوجف دارای سه فرزند هستند.او قبل از رسیدن به موفقیت در نویسندگی، به تحصیل در رشته ی نویسندگی خلاق پرداخت و به صورت داوطلبانه، دوره های آتش نشانی را گذراند. بارن هیل، نویسندگی را پس از تولد فرزند دومش، با نوشتن داستان های کوتاهی آغاز کرد که در نهایت به رمان هایی بلند تبدیل شدند.
نکوداشت های کتاب پسر زن جادوگر
A spellbinding fantasy.
یک فانتزی مسحورکننده.
Washington Post Washington Post

A powerful narrative with an unexpected hero.
روایتی قدرتمند با قهرمانی غیرمنتظره.
Publishers Weekly Publishers Weekly

With compelling, timeless themes.
با تم هایی مهیج و ماندگار.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب پسر زن جادوگر (لذت متن)
مکثی کرد، انگشت زخمی اش را به لب برد و خون را مکید. برای یک لحظه، انگار که تصمیمی گرفته باشد، چشم هایش را بست و باز کرد. الوارهای سقف به جیرجیر افتادند، تیرچه ها لرزیدند و دودی بدبو از جرز تخته های کف بیرون زد.

خانه از جادو بو گرفت: بوی گوگرد، بعد خاکستر، بعد بویی شیرین و ناگهانی. می دانست جادو بیدار شده، به گوش است و گرسنه. جادو می خواست بیرون بیاید.

در حاشیه ی رود، جمعیتی گرد آمد. جمعیت از رود می ترسید، از دیوهایی که در آب زندگی می کردند و اگر مراقب نبودی، تو را می گرفتند و با خود به گل و لای ته روی می کشاندند.