کتاب دفتر یادداشت کانگورو

Kangaroo Notebook
کد کتاب : 2295
مترجم :
شابک : 978-600-7061-59-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 238
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 1991
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

کوبو آبه از نویسندگان پرفروش ژاپن

معرفی کتاب دفتر یادداشت کانگورو اثر کوبو آبه

کتاب دفتر یادداشت کانگورو، رمانی نوشته ی کوبو آبه است که نخستین بار در سال 1991 چاپ شد. یکی از برجسته ترین رمان نویسان ژاپن در آخرین رمان خود که اندکی قبل از مرگ، آن را به پایان رساند، تصویری سوررئال از جامعه ی ژاپن را ارائه می کند که به شکلی عجیب، هم دلهره آور است و هم روح بخش. راوی، یک روز صبح از خواب بیدار می شود و درمی یابد که روی پاهایش، جوانه های تربچه در حال روییدن است؛ بیماری ای که دکترش را بسیار شوکه می کند اما این توانایی غیرمعمول را در اختیار راوی می گذارد که از خودش تغذیه کند. پس از مدتی کوتاه، ماجرا بسیار عجیب تر از این ها می شود و قهرمان داستان تا آستانه ی جهنمی کابوس وار پیش می رود. کتاب دفتر یادداشت کانگورو، اثری فوق العاده جذاب و منسجم است که معانی غیرمنتظره ای را به مخاطب منتقل می کند.

کتاب دفتر یادداشت کانگورو

کوبو آبه
کوبو آبه نام مستعار کیمیفوسا آبه (۷ مارس ۱۹۲۴ - ۲۲ ژانویه ۱۹۹۳) نویسنده، نمایش نامه نویس و عکاس ژاپنی بود.او از پیشگامان جریان آوانگارد در ژاپن بود. آشنایی او با ادبیات غرب، اگزیستانسیالیسم، سوررئالیسم و مارکسیسم بر تلقی او از مسائلی همچون ازخودبیگانگی و فقدان هویت در ژاپن بعد از جنگ تأثیر گذاشت. آثار وی که به بحران هویت در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم می پرداختند، توجه خوانندگان جهان را به خود جلب کرد.
نکوداشت های کتاب دفتر یادداشت کانگورو
A masterful, dizzyingly inventive tale.
داستانی استادانه و به شکل مبهوت کننده ای مبتکرانه.
Salon

A bizarre, oneiric journey.
سفری عجیب و رویاگونه.
Japan Times

قسمت هایی از کتاب دفتر یادداشت کانگورو (لذت متن)
صفیر سوت قطار. ترمز گوشخراش چرخ ها و توقف کامل تخت. تا پتو رو زدم کنار، زوزه باد خفه شد، انگار تو گوشم پنبه کرده بودن. ولی راحت می شنیدم و مشکلی نداشتم. تختم رسیده بود به سکوی ایستگاه. اون جا یه نور خفیف هم دیده می شد. این راه آهن گمونم از خیلی وقت پیش تعطیل شده بود. با این که انواع و اقسام صداهای مختلف از تق تق کفش مسافرها گرفته تا خرخر چمدون ها از همه طرف به گوشم می خورد، ولی اون دور و بر هیچ کی نبود و پرنده پر نمی زد. راه آهنش بیش تر شبیه ایستگاه ارواح بود.

«نقل زندگی آدمیزاد چیه؟» «ما زنده ایم چون زنده ایم. هیچ نقلی هم توش نیست.» «آخه نمی تونه فقط همین باشه. باید پای یه معنا و مفهومی وسط باشه.» «حتی اگر معنا و مفهومی وجود نداشته باشه، آدم ها به اختیار و روی خوش میرن بیمه ی عمر می خرن و هر ماه هی پول از حسابشون کم می شه. ماها زنده ایم صرفا به این خاطر که خوش نداریم تن به مرگ بدیم.»