کتاب خانه داری

Housekeeping
کد کتاب : 233
مترجم :
شابک : 978-6008625209
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1980
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی بنیاد پن/همینگوی سال 1982

جزو لیست برترین رمان های انگلیسی گاردین

فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب و به کارگردانی بیل فورسیث در سال 1988 ساخته شده است.

معرفی کتاب خانه داری اثر مریلین رابینسون

رمان خانه داری که یک اثر کلاسیک مدرن به حساب می آید، داستان زندگی روث و خواهر کوچکترش، لوسیل را روایت می کند. این دو خواهر، ابتدا تحت سرپرستی مادربزرگ توانا و مهربان خود بزرگ شده و بعد از آن، در کنار عمه ی عجیب و غریبشان، سیلوی، زندگی را سپری می کنند. خانه ی پدری آن ها در محله ای کوچک و در کنار برکه ای قرار دارد. در نزدیکی این برکه بود که پدربزرگ این دو دختر در حادثه ی تصادف قطار کشته شد و مادر آن ها نیز در همین محل، با ماشین از دره ای به پایین افتاد و جانش را از دست داد. مشکلات و کشمکش های روث و لوسیل در مواجهه با بلوغ و تغییرات زندگی، به زیبایی برای مخاطب به تصویر کشیده شده اند و داستان کتاب، بر موضوعاتی اساسی چون فقدان، مبارزه با سختی ها و غلبه بر آن ها و همچنین بر ناپایداری و گذرا بودن زندگی متمرکز است.

کتاب خانه داری

مریلین رابینسون
مریلین سامرز رابینسون، زاده ی ۲۶ نوامبر ۱۹۴۳ در سندپوینت، آیداهو، رمان نویس و مقاله نویس آمریکایی است.او تحصیلات خود را در کالج پمبروک و همچنین کالج زنان سابل دانشگاه براون به پایان رساند و مدرک لیسانس خود را در سال ۱۹۶۶ دریافت کرد. او همچنین مدرک پی اچ دی خود را در سال ۱۹۷۷ در رشته ی زبان انگلیسی از دانشگاه واشینگتن دریافت کرد.اولین رمان رابینسون، «خانه داری» در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و جایزه ی بنیاد همینگوی را از آن خود کرد. دومین رمان این نویسنده به نام «گیلیاد» در سال ۲۰۰۴ به چاپ رسید و جایزه ...
نکوداشت های کتاب خانه داری
So precise, so distilled, so beautiful.
بسیار دقیق، بسیار غنی، بسیار زیبا.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Shiny and gorgeous.
درخشان و باشکوه.
Bustle

Exhilaratingly imaginative.
به شکل هیجان انگیزی خیال پردازانه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب خانه داری (لذت متن)
بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم، چراکه در نهایت حتی استخوان هایمان نیز از بین می روند. بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم.

سیلوی اغلب کنار دریچه بود. گاهی اوقات در حالی که در جیب هایش ماهی بود، به خانه می آمد. آن ها را زیر آب می شست تا لیزی آبشش هایش پاک شود و بعد، آن ها را با کله هایشان سرخ می کرد و با کچاپ می خورد. لوسیل خیلی مشکل پسند شده بود. من و سیلوی تنها در تاریکی پای میز شام می نشستیم و در سکوت غذا می خوردیم.

آشپزخانه از قوطی و پاکت های قهوه ای پر بود. سیلوی می دانست که چنین ریخت و پاشی باعث جمع شدن موش ها می شود، از این رو گربه ی زردی را با خود به خانه آورد که یک گوش نصفه و شکمی ور قلمبیده داشت و دو سری بچه زایید. اولین سری آن قدر بزرگ بودند که می توانستند پرستوهایی را که روی پله ی دوم لانه درست می کردند، شکار کنند. این کارشان خوب و مفید بود اما گربه ها اغلب پرندگان را به اتاق نشیمن می آوردند و بال ها و پاهایشان را روی کاناپه می انداختند.