کتاب حکومت 58

The Revolution of Iran 79
کد کتاب : 23681
شابک : 978-6001522710
قطع : رحلی
تعداد صفحه : 156
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : جلد سخت
زبان کتاب : فارسی و انگلیسی
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 15 مهر

معرفی کتاب حکومت 58 اثر مریم زندی (1325)

"حکومت 58" نام اثری است از "مریم زندی" که عکاسی را زندگی می کند. "مریم زندی" در زمره ی عکاسانی بود که کارهایش را نه با امکانات فوق العاده بلکه با تلاشی مثال زدنی پیش برد و با عزمی که می تواند الگویی برای هنرمندان امروز باشد، به ثبت وقایعی پرداخت که گوشه ای از مهم ترین اتفاق قرن اخیر ایران را نمایانگر هستند. مضمون هزاران تصویری که این بانوی عکاس جسور ثبت کرده، رخدادهای اجتماعی و فرهنگی عصر تحول ایران در قالب انقلاب و سال های حیاتی بعد از آن می باشد.
پیش از این مجموعه ی دیگری از عکس های "مریم زندی" تحت عنوان "انقلاب 57" در سال 1392 منتشر شد که به نوعی می توان کتاب "حکومت 58" را جلد دوم این اثر نامید. "انقلاب 57" با استقبال قابل قبولی رو به رو شد و در مدت زمان کوتاهی موفق شد به چاپ دوم برسد. مجموعه ی "حکومت 58" حاوی عکس هایی است که در ادامه ی جریان انقلاب، از سیزدهم فروردین ماه سال 1358 تا بسته شدن دانشگاه ها به دلیل انقلاب فرهنگی به وسیله ی دوربین "مریم زندی" به ثبت رسید.
با مشاهده ی عکس هایی که در "حکومت 58" جمع آوری شده، مخاطب به ژرفای تلاش و عشق "مریم زندی" به عکاسی پی خواهد برد. چرا که در همین برش مختصر از جریان عظیم انقلاب، عکس های کم نظیر و حتی بی نظیری دیده می شود که عکاس، برای ثبت آن ها با موانع متعدد بیان پذیر و غیر قابل بیانی رو به رو بود. "مریم زندی" به عنوان یک عکاس پیشگام در ثبت و عرضه ی عکس های انقلاب، شجاعت خود و شور و بیم و امیدهای آن دوران را به تصویر می کشد.

کتاب حکومت 58

مریم زندی (1325)
مریم زندی (متولد ۲۰ دی ۱۳۲۵ در گرگان) عکاس ایرانی، عضو هیئت مؤسس انجمن ملی عکاسان ایران، اولین رئیس هییت مدیره انجمن عکاسان ایران یا انجمن ملی عکاسان و دارای لیسانس از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران می‌باشد. وی عضو افتخاری انجمن عکاسان میراث فرهنگی ایران است. در حال حاضر وی بازرس شورایعالی خانه هنرمندان ایران و دبیر و داور چندین جشنواره عکاسی داخلی و خارجی می‌باشد. مریم زندی تا بحال بیش از هفده نمایشگاه عکاسی انفرادی در ایران و خارج از کشور برگزار کرده‌است.
قسمت هایی از کتاب حکومت 58 (لذت متن)
از روزی که دوربین عکاسی را به دست گرفتم، سعی کردم حرف‎هایم را با آن بزنم. فهمیدم می‎توانم با آن دنبال سفرها و آرزوهایم بروم و لحظه‎های گذرای زندگی‎ای را ثبت کنم که در حال گذر است و چیزهایی که از دست می‎روند؛ که در تجربه‎ای تلخ در جوانی، این ترس از دست دادن در من ریشه دوانده بود. علاوه بر آن، عکاسی کاری بود که به من هیجان، امید و انرژی می‎داد و آن هیجان و انرژی انباشته، باز با عکاسی به آرامش و رضایت می‎رسید. این چرخه در من تکرار می‎شد و به زندگی‎ام معنا می‎بخشید؛ حسی که برای زنده بودن و زندگی کردن همیشه به آن احتیاج داشته‎ام. بدیهی است اوایل درک روشنی نسبت به نقش عکاسی در زندگی‎ام نداشتم؛ ولی، به‎تدریج و در طول زمان، درک آن به ضمیر آگاهم سفر کرد و من، آگاهانه، عکاسی را برای ادامۀ بودنم انتخاب کردم. عکاسی خیابانی، که تجربۀ آن برای من با شروع انقلاب بود، به من نیرو و انگیزۀ زندگی می‎داد. در شروع انقلاب، به دلیل مهم بودن اتفاقی که در حال رخ دادن بود و تازه بودن فضای عکاسی در خیابان‎ها و از مردم، و هماهنگی با روح ماجراجوی من، فکر می‎کردم برای همیشه در خیابان‎ها خواهم ماند و با این نوع عکاسی، جان سرکشخو* را آرام خواهم کرد، اما به هر دلیل اینچنین نشد. در سال‎های ۵۷ و ۵۸ از عکس‎های مربوط به حضور مردم در انقلاب، چهار نمایشگاه برگزار کردم. - نمایشگاه گروهی، گزارشی از انقلاب در دانشکده هنرهای زیبا، اسفند ۵۷ - نمایشگاه انفرادی، زن در انقلاب ما در سالن وزارت کار، اسفند ۵۷ - نمایشگاه انفرادی یک روز در خانه دکتر مصدق، در سالن وزارت کار، سال ۵۸ - نمایشگاه انفرادی زن همگام انقلاب، باغ فردوس، اردیبهشت ۵۸ تا اواخر سال ۵۸، سعی کردم اتفاقات خیابانی و جامعۀ پس از انقلاب را عکاسی کنم. تا اواسط سال ۵۹ هم مقاومت کردم؛ ولی به‎تدریج محدودیت‎ها و آزارها برای عکاسی در خیابان و تجمعات به حدی شد که نتوانستم ادامه دهم و مجبور شدم برای ادامۀ کارم، به‎تدریج، به عکاسی در مکان‎های سربسته و امن‎تر رو بیاورم و کمکم مجبور شدم به فضاهای بسته کوچ کنم و از سال ۵۹ سرگرم پروژۀ چهره‎ها شدم، اگرچه همان چهره‎ها را هم تا ۹ سال (تا زمانی که مجوز از روی نمایشگاه‎ها برداشته شد) اجازۀ برگزاری نمایشگاه ندادند. در یکی از دفعاتی که باز عکس‎هایی از چهره‎های ادبی را برای کسب مجوز نمایشگاه به ارشاد فرستاده بودیم، آقای الف. به صاحب گالری پیغام داده بود که به این خانم بگویید چرا عکس اینها را می‎گیرد و چرا برای اینها می‎خواهد تبلیغ کند؟ بگویید برود عکس گل و بلبل بگیرد! و من، اگرچه یک بار دیگر برای عکاسی به خیابان‎ها رفتم، حالا دیگر مشغول عکس گرفتن از گل‎ و بلبل هستم!