کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است

In Strange Gardens and Other Stories
  • 34,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 2396
مترجم : صنوبر صراف زاده
شابک : 978-9643696139
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 168
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1993
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

«پتر اشتام» از نویسندگان پرفروش در ادبیات سوییس

معرفی کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است اثر پتر اشتام

کتاب «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته «پتر اشتام» است که اولین بار در سال 1993 چاپ شد. در این داستان ها با کاراکترهایی آشنا می شویم که با جهان پیرامون احساس بیگانگی می کنند، احساساتی نه چندان عمیق دارند و در شهرها و محله هایی خاموش و بی روح ساکن هستند: غریبه هایی در «منهتن»، گردشگرانی در ایتالیا، یا مسافرینی در قطار. داستان «یخبندان سیاه» در یکی از بخش های بیمارستانی واقع در یک شهر صنعتی بی نام و نشان روایت می شود؛ راوی که ژورنالیست است، قصد دارد در طول چند روز با یک بیمار رو به مرگ مصاحبه کند. «لاریسا»، زنی جوان و متأهل اهل قزاقستان، دیگر ملاقات کننده ای ندارد و به جز تلویزیون، وسیله دیگری نیز برای سرگرم کردن خود در اختیارش نیست. با این حال او خطاب به راوی نه چندان احساساتی داستان می گوید: «آرزو هیچ وقت تمامی ندارد.»

کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است

پتر اشتام
پیتر اشتام در سال ۱۹۶۳ در سوئیس به دنیا آمد. پدرش حسابدار یک شرکت بود. پتر پس از پایان دبیرستان مدت سه سال به عنوان حسابدار کارآموزی کرد و پس از مدتی تصمیم گرفت وارد دانشگاه زوریخ شود. در دانشگاه زوریخ دوره های کوتاه مدت مختلفی چون ادبیات انگلیسی، کسب و کار و روانشناسی را گذراند و در این مدت به عنوان کارآموز در آسایشگاه روانی به کار مشغول شد. اشتام مدتی را در نیویورک، پاریس، و اسکاندیناوی به سر برد و سرانجام در سال ۱۹۹۰ به عنوان نویسنده و روزنامه نگار مستقل در زوریخ مستقر شد. اشتام مقالات زیا...
نکوداشت های کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است
A pleasant surprise.
یک غافلگیری لذت بخش.
Seattle Times

With a unique sense of place.
با حسی منحصر به فرد از مکان.
Bookforum

Sensitive and unnerving.
پراحساس و تشویش آور.
New Republic New Republic

قسمت هایی از کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است (لذت متن)
نباید بیش از اندازه توقع داشته باشی. خوشحالی، از خواستن چیزی که نصیبت می شود، به دست می آید.

خیلی مطمئن نبودم که شماره را درست گرفته ام یا نه؛ روی پیغامگیر یک موزیک کلاسیک ضبط شده بود، و بعد از صدای بوق، برای ضبط صدا سکوتی برقرار می شد؛ دوباره شماره را گرفتم، باز همان صدای موزیک پخش شد؛ اینبار پیغام گذاشتم.

نیم ساعت بعد، دختری به نام «لاتا» با من تماس گرفت؛ بعد از مدت ها که با همدیگر آشنا شدیم، او راجع به «ژوزف» با من صحبت کرد؛ کسی که به خاطر او، صدای خود را روی پیغامگیر نگذاشته بود؛ او نباید متوجه بازگشت «لاتا» به شهر می شد.