خوشایند و رضایت بخش.
رند، فصاحت کلام را با نثری شعرگونه درهم می آمیزد.
خیره کننده.
خوشحالی من، وسیله ی رسیدن به هیچ هدفی نیست. خود هدف است. خودش، هدف خودش است.
آزادی من چیست، اگر همه ی موجودات، حتی ناشی ها و ناتوانان، اربابان من باشند؟ زندگی من چیست، اگر فقط باید تعظیم، موافقت و اطاعت کنم؟
اسرار این زمین را هر کسی نمی تواند درک کند، مگر آنان که در طلب آنند.
«داستان پادآرمانشهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمانشهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس»
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.
تصویرگری آین رند از یک دنیای پسا انقلابی، که با نظریه جمعگرایی کنترل میشود، آنچنان قدرتمنده که پس از خوندش تا روزها ذهنتون رو درگیر میکنه. تک تک دیالوگها، نیاز به تفسیر و فکر عمیق دارن و نباید سر سری از کنارشون رد شد. این کتاب، مصداق بارز پیروزی کیفیت بر کمیت است. به طوری که نوشته، گرچه کوتاه است، اما واقعا روزها طول میکشه که به صفحه پایانی کتاب برسید. ما داستان مردی را داریم، که نمیخواهد آنچه که بهش گفتهاند باشد. او میخواهد فراتر از قوانین عمل کند و کار مهمتری انجام دهد. او میخواهد از حلقه تکرار خسته کنندهای که گرفتارش شده، جدا شود. بخوانید و لذت ببرید از این اثر فوقالعاده آین رند.
عالییییی به شدت جذاب و دوست داشتنی در ستایش آزادی، لیبرالیسم و واژهی مقدسِ «خود»
درود ادمین جان مشهورترین اثر این نویسنده که ترجمه شده نیاوردی ! اسمش هست "اطلس شانه هایش را بالا انداخت" نشر نقد فرهنگ در سه جلد ترجمه کرده
بد نیست ۳ از ۵
کی موجود میشه؟