کتاب غم های کوچک

No Great Mischief
کد کتاب : 250
مترجم :
شابک : 978-600-182-171-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : جلد نرم
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده ی جایزه ی ایمپک دوبلین سال 2001

معرفی کتاب غم های کوچک اثر الیستر مک لاود

الیستر مک لاود با به کارگیری تمامی مهارت و استعداد کم نظیر خود، رمان غم های کوچک را به رشته ی تحریر درآورده است. این رمان، داستان یک خانواده ی بسیار وفادار و سنت هایی است که الگوی رفتاری آن ها را شکل می دهد. نسل هاست که از تبعید اجداد خانواده ی مک دونالد می گذرد اما آن ها همچنان با مشکلات به نظر تمام نشدنی و بی رحمی های زندگی دست و پنجه نرم می کنند. الکساندر، با وجود این که در کودکی به خاطر حادثه ای تلخ و ناگوار یتیم شد، در زندگی اش به موفقیت هایی رسیده است. برادر بزرگتر او، کالوم، معتاد به الکل و تقریبا بی چیز بوده و حادثه ی ناگوار دیگری به او نیز زخم زده است. اما الکساندر مانند همه ی اعضای خانواده اش به تاریخ خاندان خود می بالد و به خون در رگ هایش افتخار می کند. مخاطب از طریق داستان های جذاب[بسیار طنزآمیز و یا تراژیک]این خاندان، با امیدها و آرزوهای آنان آشنا می شود.

کتاب غم های کوچک

الیستر مک لاود
آلیستر مک لاود، زاده ی 20 جولای 1936 و درگذشته ی 20 آپریل 2014، رمان نویس، نویسنده ی داستان کوتاه و استاد دانشگاه کانادایی بود. او دکترای خود را در رشته ی نویسندگی گرفت و حدود سه دهه در حوزه ی ادبیات انگلیس فعالیت داشت. او بیست داستان کوتاه و یک رمان را به رشته ی تحریر درآورده است.
نکوداشت های کتاب غم های کوچک
Mesmerizing.
مسحورکننده.
Booklist Booklist

Graceful and elegiac.
دلپذیر و مرثیه وار.
Los Angeles Times Los Angeles Times

No Great Mischief is a lesson in the art of storytelling.
غم های کوچک، درسی در هنر داستان سرایی است.
Times Literary Supplement Times Literary Supplement

قسمت هایی از کتاب غم های کوچک (لذت متن)
به مردان یک پا فکر می کنم که دست هایشان را دور شانه ی هم قطارانشان انداخته اند و تلاش می کنند کیلومترها راهی را که قبلا در ماه های بهار پیاده یا دوان رفته بودند حالا لنگ لنگان بازگردند… به مردانی که به جای دست، یک بریدگی خونی دارند.

گاهی انتخاب کردن یا نکردن چیزهایی که در نامناسب ترین زمان ممکن باعث ناراحتی آدم می شوند، کار مشکلی است.

چیزی روی زمین نریخته است؛ اگرچه آدم انتظار دارد در نهایت خون از پاچه های شلوارش بیرون زده باشد. اما فعلا که میان خطوط صورتش، مثل رودخانه ای کوهستانی پیش از رسیدن به دریا، جاری است.