کتاب شب مرده

When All Is Said
  • 25 % تخفیف
    98,000 | 73,500 تومان
  • موجود
  • انتشارات: خوب خوب
    نویسنده:
کد کتاب : 26319
مترجم :
شابک : 978-6226983075
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 252
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

نامزد جایزه بهترین کتاب اول گودریدز

معرفی کتاب شب مرده اثر ان گریفین

کتاب «شب مرده» رمانی نوشته ی «ان گریفین» است که اولین بار در سال 2019 به چاپ رسید. مردی 84 ساله به نام «موریس هانیگان» در سالن بار یک هتل بزرگ در ایرلند، نشسته است. او طبق معمول تنها است اما امشب اوضاع متفاوت خواهد بود، چرا که «موریس» بالاخره تصمیم گرفته داستانش را روایت کند. در طول این شب، او درباره ی پنج نفری صحبت خواهد کرد که بیشترین اهمیت را برای او داشته اند. به واسطه ی این داستان ها—درباره ی لذت ها و افسوس های ناگفته، یک تراژدی سر به مهر، و عشقی پرحرارت که هیچ وقت فرصت ابراز پیدا نکرد—زندگی یک انسان به شکلی تأثیرگذار و گزنده به تصویر کشیده می شود. کتاب «شب مرده» با نثر زیبا و پراحساس خود، تا مدت ها پس از پایان در ذهن مخاطبین باقی می ماند.

کتاب شب مرده

ان گریفین
ان گریفین رمان نویس ایرلندی متولد سال 1969 است. او در کالج دانشگاه دوبلین تحصیل کرد و در آنجا مدرک کارشناسی ارشد خود را در نوشتن خلاق دریافت کرد.با شناخت آثار قبلی و فعلی ، جایزه جان مک گورن برای ادبیات به او اهدا شد.
نکوداشت های کتاب شب مرده
An elegy to love, loss and the complexity of life.
مرثیه ای برای عشق، فقدان و پیچیدگی زندگی.
People People

Beautiful, yet heartbreaking.
زیبا و در عین حال غم انگیز.
US Weekly

An unforgettable first novel.
یک رمان نخست فراموش نشدنی.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب شب مرده (لذت متن)
«امیلی، امیلی! امشب قرار نیست هیچ اتفاق غافلگیرکننده ای بیفته. فقط دلم می خواد بشینم و یه لیوان مشروب باهات بخورم. این دفعه از اعتراف هم خبری نیست، قول می دم.» دستم را دراز می کنم آن سوی کانتر که خیالش را راحت کنم. به گذشته که فکر می کنم، می بینم نمی توانم برای این بی اعتمادی که لبخند از لبش ربوده است، سرزنشش کنم. «هیچ وقت درست در مورد آن معامله ام با «دولاردها» با تو و مادرت حرفی نزده ام، نه؟ گمانم این چیزی است که بیشتر وقت امشبم را پر خواهد کرد.»

گفت و گوی خانوادگی با اضافه شدن من به انتهای نیمکت قطع شد، اما مادرم طوری به پر کردن فنجان های چای ادامه داد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده. جرأت نداشتم سرم را بلند کنم. امیدوار بودم خودشان آنقدر معرفت داشته باشند که به رویم نیاورند.

بیشتر اوقات اجازه می گرفتم بروم دستشویی. دستشویی رفتنی در کار نبود، رمزی بود بین من و او برای مواقعی که نیاز به استراحت داشتم. در حیاط پشتی می پلکیدم و آن طرف دیوار، زمین ها را بالا و پایین می کردم و همسایه هایمان را می دیدم که آن پایین در دهکده مشغول کار بودند. وقتی حسابی در هوای تازه نفس می کشیدم، برمی گشتم سر کلاس تا موفقیت و حضور بقیه را در کلاس تماشا کنم.