کتاب چرخ دنده ها

L'Engrenage
کد کتاب : 27885
مترجم : جمشید توللی
شابک : 978-6001762062
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1948
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

چرخدنده
L'Engrenage
کد کتاب : 2252
مترجم :
شابک : 978-9641940098
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 207
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1948
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

چرخ دنده ها
L'Engrenage
کد کتاب : 2258
مترجم :
شابک : 978-6002530714
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1948
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب چرخدنده اثر ژان پل سارتر

«چرخدنده» در زمستان ۱۹۴۶ توسط ژان پل سارتر، نویسنده، فیلسوف و نمایشنامه نویس فرانسوی نوشته شد. این فیلمنامه که البته هیچ به گاه به صورت فیلم ساخته نشد و در آخر در قالب یک نمایش عرضه شد، درباره پدیده انقلاب در کشورهای کمتر توسعه یافته است. سارتر در این کتاب می گوید، انقلاب در این کشورها، یک دور باطل تکرارشونده و بدون نتیجه است.

کتاب چرخدنده

ژان پل سارتر
ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ، زاده ی ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ و درگذشته ی ۱۵ آوریل ۱۹۸۰، فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان نویس، نمایش نامه نویس و منتقد فرانسوی بود.پدرش «ژان باپتیست سارتر» افسر نیروی دریایی فرانسه و مادرش «آنه ماری شوایتزر» دخترعموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف، برنده ی جایزه ی صلح نوبل بود. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش به مودون بازگشت.او در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشته ی آم...
قسمت هایی از کتاب چرخدنده (لذت متن)
اتاقی بزرگ و خالی، نیمکتی با روکش مخمل، میز کارمند دفتر مابین دو پنجره ی بسیار بزرگ. عده ای از رجال ملبس به اونیفورم یا لباس شخصی جمعند. یکی از آنها، ماتر، وزیر دادگستری. او مردی است کوتاه قامت و طاس. با صورتی متوحش روی نیمکت نشسته است. دیگران خشک، آرام و کاملا ساکت ایستاده اند. صورت هایشان نتراشیده و تحت فشار، کت و شلوارها چروکیده. معلوم است شب نخوابیده اند. چراغی روشن نیست فقط نور ملایم صبح اتاق را روشن می کند.

ناگهان رگبار آتش از نزدیک. گلوله ای پنجره را می شکافد و در سقف می نشیند. ریباز، وزیر امور خارجه، بلند قد، سنگین وزن و استخوانی، با سبیلی خشن و نامرتب، آرام به سوی پنجره می رود و کوشش می کند وضعیت خارج را دریابد. در باز می شود، افسری نفس زنان وارد می شود، همگی به سوی او برمی گردند. ماتر از جایش بلند می شود. افسر اطلاع می دهد: