کتاب خوش شانس ها

Collected poem
گزیده اشعار
کد کتاب : 2853
مترجم :
شابک : 9789641913467
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب خوش شانس ها اثر چارلز بوکوفسکی

چارلز بوکوفسکی در ادبیات ایران و در بین اهالی ادبیات نامی شناخته شده است و آثار بسیاری از او به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است.از آن جمله اند: یک شعرتاحدودی من درآوردی، سوختن در آب غرق شدن در آتش، عامه پسند، هالیوود و ...
این بار نیز اثر دیگری از وی با عنوان "خوش شانس ها" به فارسی ترجمه و راهی بازار نشر ایران شده است که کار ترجمه آن را علیرضا بهنام انجام داده است. شعر بوکوفسکی یکی از نمونه های تأثیرگذار پشت پا زدن به قواعد کلاسیک در سرایش شعر است. اصل اساسی سرایش حسی است که در لحظه سرایش به سراغ شاعر می رود. گینزبرگ معتقد بود هرگونه حک و اصلاح پس از سرایش یک شعر به روح شعر آسیب می زند. به این ترتیب بود که راه برای فهم و مقبولیت آثاری مانند شعرهای بوکوفسکی در ادبیات امریکا باز شد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
گیرکرده در باران در بزرگراه ساعت شش و ربع عصر
این ها خوش شانس ها هستند
این ها کارمندهای وظیفه شناس اند
با رادیوهای شان در بلندترین حد ممکن
در حال تلاش برای این که فکر نکنند به یاد نیاورند
این تمدن جدید ماست.

کتاب خوش شانس ها

چارلز بوکوفسکی
هاینریش چارلز بوکوفسکی،( زاده ی 16 آگوست 1920 و درگذشته ی 9 مارس 1994) شاعر و داستان نویس آمریکایی بود.بوکوفسکی در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده ی او در سال 1923 به بالتیمور رفتند. بوکوفسکی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان لس آنجلس، دو سال را در دانشگاه شهر لس آنجلس گذراند و در دوره های هنر، روزنامه نگاری و ادبیات شرکت کرد. او در 23 سالگی، اولین داستان کوتاه خود را در مجله ای به چاپ رساند.بوکوفسکی در اوایل دهه ی 1950 در اداره ی پست ...
قسمت هایی از کتاب خوش شانس ها (لذت متن)
گیرکرده در باران / در بزرگراه ساعت شش و ربع عصر / اینها خوش شانس ها هستند / اینها کارمندهای وظیفه شناساند / با رادیوهای شان در بلندترین حد ممکن / در حال تلاش برای این که فکر نکنند / به یاد نیاورند / این تمدن جدید ماست.

باید باور کنیم / تنهایی / تلخ ترین بلای بودن نیست / چیزهای بدتری هم هست / روزهای خسته ای / که در خلوت خانه پیر می شوی / و سال هایی / که ثانیه به ثانیه از سر گذشته / ست / تازه / تازه پی می بریم / که تنهایی / تلخ ترین بلای بودن نیست / چیزهای بدتری هم هست : / دیر آمدن / دیر آمدن

یک جایی می رسد / که آدم دست به خودکشی می زند / نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند / نه / قید احساسش را می زند.