این متن پرفروش یک راهنمای مختصر برای تفکر انتقادی و نوشتن دقیق درباره فیلم است. این کتاب «راهنمایی کوچک برای نوشتن درباره ی فیلم ها» مقدمه ای برای مطالعه فیلم و همچنین راهنمای نگارش عملی است برای دانشجویان رشته نمایش است. این کتاب شما علاقه مندان به سینما را با تئوری های اصلی فیلم و همچنین اصطلاحات تخصصی آن آشنا می کند.
در واقع این کتاب به شما کمک می کند تا بیشتر متفکرانه و انتقادی بنویسند. با استفاده از مثالهای فراوان دانشجویی و حرفه ای ، این راهنمای جذاب و کاربردی از یادداشت برداری و نوشتن پیش نویس ها به ایجاد مقالات صیقلی و پروژه های تحقیقاتی جامع پیش میرود. با مرور از نقد فیلم به مقالات نظری و انتقادی ، این متن نشان می دهد که چگونه تجزیه و تحلیل یک فیلم می تواند به عنوان بخشی از یک فرآیند تخصصی تبدیل شود.
این راهنمای نوشتاری یک ابزار عالی برای دانشجویان، منتقدان فیلم و سایر کسانی است که نقد فیلم می نویسند. کوریگان بسیار واضح و ماهرانه تفکر و روش مربوط به نقد و بررسی فیلم ها را توضیح می دهد.
سال پس از آن فیلم شوالیه ی تاریکی با ۶۶.۴ میلیون دلار فروش در نخستین روز اکران رکوردی بر جای گذاشت که بخشی از آن نتیجه ی مرگ غم انگیز و پرسر وصدای هیث لجر، بازیگر نقش جوکر بود. در سال ۲۰۰۴ فیلم مصایب مسیح، تصلیب مسیح به روایت مل گیبسون، بحث های داغی درباره ی ارتباط مسیحیت و یهودیت ستیزی برانگیخت. در سال ۱۹۹۷ فیلم جنگ ستارگان / جنگ های ستاره ای نام خود را به یک پروژه ی نظامی جنجال برانگیز داد و در سال ۱۹۹۱ فیلم جی اف کی ماه ها پیش و پس از اکرانش بار دیگر موجی از پرسش های بی پاسخ درباره ی ترور جان اف. کندی را در تلویزیون و روزنامه ها به راه انداخت. به یک معنا می توان گفت اظهارات اروین پانوفسکی احتمالا امروز بیش از هر زمان دیگری درست به نظر می رسد:
فیلم ها آن چنان در زندگی ما، خصوصی یا عمومی، نفوذ کرده اند که به ندرت به خودمان زحمت می دهیم درباره ی آن ها فکر کنیم و کمتر از آن به فکر نوشتن درباره ی شان می افتیم و شاید هرگز این کار را نکنیم. معمولا این طور استدلال می کنیم که دلیلی ندارد خود را برای توضیح دادن آن هم به صورت مکتوب چیزی به زحمت بیندازیم که آن را اساسا نوعی سرگرمی می دانیم. خواه در سالن سینما، خواه هنگام تماشای فیلم نیمه شب تلویزیون، ما معمولا فیلم ها را به انتظار لذتی تماشا می کنیم که به ندرت با تمایل به برداشتن قلم و کاغذ همراه می شود. ممکن است پس از تماشای فیلم جونوی جیسن ریتمن ( ۲۰۰۷ ) درباره ی شخصیت یا صحنه ای که به طور خاص از آن لذت برده ایم کمی با هم حرف بزنیم اما کمتر حاضریم درباره ی ارتباطات متقابل صحنه پردازی، ساختار قصه و شخصیت ها تحلیل مفصلی ارائه کنیم. معمولا پیش فرض ناگفته ای وجود دارد مبنی بر این که هر تحلیلی ممکن است مانع لذت بردن از فیلم ها شود.
درحالی که به نظر می رسد برای تفکر تحلیلی در مورد دیگر اشکال سرگرمی علاقه ی بیشتری نشان می دهیم. به عنوان مثال اگر اجرای رقص یا مسابقه ی بسکتبال را تماشا کنیم ممکن است با خوشحالی و به راحتی درباره ی برخی ظرافت ها و پیچیدگی های این اجراها بحث و گفت و گو و احساس کنیم تفسیرهای ما نه تنها چیزی از لذت تماشای آن ها کم نمی کند بلکه به آن می افزاید. در این گونه مواقع درک و لذت تجربه ی این نمایش ها محصول آگاهی انتقادی ای است که بحث و گفت و گوی ما آن را حک و اصلاح و غنی تر می کند. فردی که هیچ تمایل یا توانایی برای اندیشیدن درباره ی بسکتبال یا رقص و تحلیل آن ها را ندارد ممکن است با دیدن شان تا اندازه ای لذت ببرد اما کسی که می تواند هوش انتقادی اش را درباره ی قواعد و امکان های مربوط به آن ها فعال کند، لذت عمیق تر و پیچیده تری را تجربه می کند.
این تکنیک که با نام «آینه داری» نیز شناخته می شود، در صورت استفاده ی درست و مناسب، روشی عالی برای خلق تعلیق و تنش دراماتیک در مخاطبین است.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.
کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند