کتاب شهر فرنگ

The Box
کد کتاب : 290
مترجم :
شابک : 978-600-7405-41-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 245
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

گونتر گراس برنده جایزه ی نوبل ادبیات در سال 1999 است

برنده جایزه پرنسس آستوریاس 1999 و جایزه گئورگ بوخر 1965

معرفی کتاب شهر فرنگ اثر گونتر گراس

گونتر گراس در تجربه ای ادبی و بی باکانه، داستان زندگی هشت فرزندش و خاطراتشان را به رشته ی تحریر درآورده است: خاطرات کودکی، بلوغ، مشکلات و پدری که همیشه مشغول کار بر روی کتابی جدید بود. خاطرات متناقض، جدی، محبت آمیز و گلایه مندانه همگی گرد هم آمده و تصویری دقیق و پرجزئیات از زندگی آدم هایی عادی می سازند. ماجرای زنی به نام ماری[دستیار گراس، دوست خانوادگی چندین ساله، شاید حتی معشوقه ی گراس و کسی که عکس هایش با یک دوربین جعبه ای قدیمی گرفته شده اند]الهام بخش نویسنده در نگارش این اثر بوده است. اما عکس های این زن، اطلاعات بسیار بیشتری در اختیار می گذارند؛ این عکس ها، حقیقتی ورای جزئیات عادی زندگی را آشکار می کنند، آینده را به تصویر می کشند و حکایت کننده ی سناریوهای اتفاق نیفتاده هستند. فرزندان گراس به ماهیت جادوی نهفته در این تصاویر فکر می کنند: آیا آن دوربین سحرآمیز، منبع الهام پدرشان بوده است؟ آیا دوربین، نمایان کننده ی قدرت هنر است؟ آیا آن، چشم خدا بوده است؟

کتاب شهر فرنگ

گونتر گراس
گونتر ویلهلم گراس، زاده ی ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ - درگذشته ی ۱۳ آوریل ۲۰۱۵، نویسنده، مجسمه ساز و نقاش آلمانی بود. او عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان بود.گونتر گراس، بازتاب صدای نسلی از آلمان ها بود که در زمان سلطه ی نازیسم بزرگ شده بودند. او خود را روایت گر تاریخ از نگاه پایین دستی ها می دانست. وی با رویکردی معترضانه و هشداردهنده همواره در تمام رویدادهای مهم سیاسی و ادبی آلمان حضور موثر داشت. در سال ۱۹۹۹، گراس برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد. آکادمی نوبل سوئد هنگام اعلام نام او، دا...
نکوداشت های کتاب شهر فرنگ
A short, engaging and puzzling novel.
رمانی موجز، درگیرکننده و متحیرکننده.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Obscure and beautiful.
چندپهلو و زیبا.
Daily Beast

An exercise in soul-searching.
تمرینی در کاوش روح.
New York Times Book Review New York Times Book Review

قسمت هایی از کتاب شهر فرنگ (لذت متن)
در خانه اسکلت چوبی حومه «کاسل» تیرها و شاه تیرها، پلکان و تخته های کف پوش غژغژ می کنند. اما کسی نیست که گذشته آن ها را با عکس نشان دهد. بیرون خانه، تابستان امسال عزم جزم کرده که بارانی باشد. کسی نمی خواهد در این باره صحبت کند، تنها درباره ۲ مرغ از ۵ مرغی گفت و گو می کنند که به تازگی سموری خدمت شان رسیده بود.

در خانه لارا گرد هم آمده اند. ۳ فرزند بزرگ ترش از نخستین ازدواج، اسباب کشی کرده اند، تلاش می کنند بزرگ سال شوند. دو فرزند خردسال خوابیده اند. شوهر لارا بر آن است که خود را از آن چه «گردگیری خانوادگی» می نامد دور نگاه دارد، به همین دلیل در اتاق مجاور نشسته و افکارش احتمالا معطوف به کندوهایش شده است: برای هدیه به خواهران و برادرانی که برای این گفت و گو به کاسل سفر کرده اند عسل شلغم روغنی در ظرف های شیشه ای با در حلبی پیچان تدارک دیده است.

شروع کن پات، آخه تو از همه بزرگ تری. ده دقیقه ی تموم زودتر از جرش اومدی. حرفی نیست. شروع با من: مدت ها فقط ما ۲تا بودیم. به نظر من ۴تا بس بود. آخه کی از ما پرسید که حوصله ی بیشتر از ۲تا یا ۳تا یا حداکثر ۴تا را داریم؟ هر کدوم از ما ۲تام بعضی وقتا اون یکی رو زیادی می دیدیم. و تو لارا! تو بزرگ تر که شدی هیچی جز یک سگ کوچولو نمی خواستی، توام لابد دختر که از آب دراومدی، بدت نمی اومد آخری باشی.