کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم

Where I am likely to Find it
کد کتاب : 2872
مترجم :
شابک : 9789643623296
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 166
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2005
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 24
زودترین زمان ارسال : ---

جایی که شاید پیدایش کنم
Where I am likely to Find it
کد کتاب : 2953
مترجم :
شابک : 9786004042253
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 40
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 2005
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم اثر هاروکی موراکامی

داستان هایی که در کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم، در کنار هم نهاده شده اند، مجموعه ای از 5 داستان کوتاه هاروکی موراکامی هستند که به عقیده ی مترجم، به خوبی بیانگر سبک غالب داستانی این نویسنده اند. موراکامی داستان های مینیمال و فانتزی بسیاری دارد که خواندن آن ها نیز خالی از لطف نیست. این کتاب شامل پنج داستان کوتاه «فاجعه معدن در نیویورک»، «کجا ممکن است پیدایش کنم»، «سگ کوچک آن زن در زمین»، «راه دیگری برای مردن» و «خواب» است. داستان های کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم (Where I Am Likely To Find It) شامل راه دیگری برای مردن و خواب است که به گفته مترجم، او آن ها را از ترجمه ی جی رابین به فارسی برگردانده است. هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) نویسنده ی ژاپنی مشهوری است که به نظر می رسد تحت تاثیر ادبیان ملل مختلف، ادبیاتی جهانی و نه شرقی داشته باشد، با این وجود خود وی در مصاحبه ای می گوید: "ابتدا می خواستم یک نویسنده جهانی باشم اما بعد فهمیدم چیزی جز یک نویسنده ی ژاپنی نیستم. من حتی در آغاز کارم هم سبک ها و ترفندهای داستان نویسی غرب را به کار نگرفتم. "با وجود آنچه خود موراکامی در مورد نوشته هایش گفته است، به نظر می رسد ادبیات او شدیدا متاثر از ادبیات غرب باشد. منتقدان نیز معتقدند که داستان های موارکامی بیشر آمریکایی هستند تا ژاپنی. در بخشی از کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم می شنویم: مطمئن نیستم فرق این دو را بدانم، فرق نگاه کردن به هوا و فکر کردن را. ما همیشه فکر می کنیم مگر نه؟ نه اینکه زندگی کنیم تا فکر کنیم، اما برعکسش همیشه هم درست نیست، که ما فکر می کنیم تا زندگی کنیم. من برخلاف دکارت معتقدم که ما گاهی فکر می کنیم تا نباشیم. خیره شدن به هوا شاید، ناخواسته، تاثیر عکس داشته باشد.
"کجا ممکن است پیدایش کنم" یکی از داستان های کوتاه هاروکی موراکامی است. شوهر خانم کورومیزاوا گمشده است. یک کارگاه خصوصی درباره آنچه خانم کورومیزاوا به او می گوید یادداشت برداری می کند. او قصه گو ماست. "پدر شوهر من سه سال پیش توسط یک ماشین زیر گرفته شد و کشته شد و راننده فرار کرد." او داستان ناپدید شدن همسرش را با درگذشت پدر شوهرش آغاز می کند.
"پدر شوهر من، سه سال پیش، خیابان، باران شدید، اول اکتبر، شب. من دوست دارم وقتی می نویسم بسیار محتاط باشم ، بنابراین مدت زیادی طول می کشد تا این کتاب نوشته شود. "
راوی ما فردی موذی است ، خانم که در حال پرداختن به جزئیات است، او به این فکر است که آیا مداد او تیز است و یا مداد او چقدر تیز است! یا بینی یا پاهای آن خانم چه زیباست!!! به هر حال ... او وقت زیادی را برای پیدا کردن سرنخ و پیدا کردن آقای کورومیزاوا، صرف سوال کردن از مردم می کند، در حالی که در جستجوی پسر ناپدید شده است متوجه می شود که:
"من تصور می کنم جستجوی من - در جایی - ادامه خواهد یافت. جستجوی چیزی که می تواند به خوبی راه را به من نشان دهد. امیدوارم که جستجو مرا به جایی برساند که بتوانم آن را پیدا کنم."

کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم

هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال ۱۹۷۸ در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال ۱۹۷۹ این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای ...
قسمت هایی از کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم (لذت متن)
گاهی اوقات ما به کلمات احتیاج نداریم. در عوض ، این کلمات هستند که به ما احتیاج دارند.

یک شاعر در بیست و یک سالگی می میرد، یک انقلابی یا یک ستاره ی راک در بیست وچهارسالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن، فکر می کنی همه چیز روبه راه است. فکر می کنی توانسته ای از «منحنی مرگ انسان» بگذری و از تونل بیرون بیایی. حالا در یک بزرگراه شش بانده مستقیم به سوی مقصد خود در سفر هستی. چه بخواهی باشی، چه نخواهی. موهایت را کوتاه می کنی؛ هر روز صبح صورتت را اصلاح می کنی، دیگر یک شاعر نیستی، یا یک انقلابی و یا یک ستاره ی راک. در باجه های تلفن از مستی بیهوش نمی شوی یا صدای «دورز» را ساعت چهار صبح بلند نمی کنی. در عوض، از شرکت دوستت بیمه عمر می خری، در بار هتل ها می نوشی و صورت حساب های دندان پزشکی را برای خدمات درمانی نگه می داری.

این کارها در بیست و هشت سالگی طبیعی است. اما دقیقا آن وقت بود که کشتار غیرمنتظره در زندگی ما شروع شد.