کتاب ایوان منحصربه فرد

The One and Only Ivan
کد کتاب : 303
مترجم :
شابک : 978-964-369-983-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 248
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی نیوبری

معرفی کتاب ایوان منحصربه فرد اثر کاترین اپلگیت

ایوان، گوریلی آرام و بردبار است. او که در خروجی شماره ی هشت زندگی می کند، به آدم های بازدیدکننده از او در پشت دیوار شیشه ای محل اقامتش عادت کرده و به ندرت دلش برای زندگی در جنگل تنگ می شود؛ در واقع خیلی کم به آن فکر می کند. ایوان به جای اندیشیدن به جنگل، به برنامه های تلویزیونی ای که دیده و دوستش استلا، فیلی سالخورده، و سگی ولگرد به نام باب فکر می کند. اما بیش از هر چیز، ایوان به هنر و چگونگی درک و ثبت مزه ی انبه یا صدای برگ های رنگی می اندیشد. او سپس با رابی، بچه فیلی که از خانواده اش جدا شده، آشنا می شود و این آشنایی باعث می شود که ایوان، از دریچه ای جدید به خانه و هنر خود نگاه کند. با آمدن رابی، سر و کله ی تغییر نیز پیدا می شود، ولی این وظیفه ی ایوان است که از این تغییر برای ایجاد جهتی مثبت در زندگی اش بهره ببرد.

کتاب ایوان منحصربه فرد

کاترین اپلگیت
کاترین آلیس اپلگیت، نویسنده و رمان نویس اهل ایالات متحده ی آمریکا است.کاترین اپلگیت، در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۶ در آن آربور، میشیگان متولد شده است. آثار این نویسنده کودک و نوجوان بارها مورد تقدیر قرار گرفته و تاکنون ۳۵ میلیون نسخه از کتاب های مجموعه ی Animorphs که با همراهی همسرش نوشته، در جهان منتشر شده است. وی در سال ۲۰۱۳ بخاطر نگارش کتاب ایوان منحصربه فرد، برنده ی مدال نیوبری شده است. وی هم اکنون در ارواین، کالیفرنیا زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب ایوان منحصربه فرد
Ivan’s extraordinary story.
داستان فوق العاده ی ایوان.
Bulletin of the Center for Children’s Books

Important
بااهمیت
Horn Book Horn Book

Utterly believable.
بسیار ملموس و واقعی
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب ایوان منحصربه فرد (لذت متن)
مردم صدایم می کنند گوریل بزرگراه، میمون خروجی شماره ی هشت، ایوان منحصربه فرد، یک پشت نقره ای قدرتمند. تمام این اسم ها مال من اند، اما من هیچ کدام از این ها نیستم. من ایوان هستم، فقط ایوان، فقط. آدم ها کلمه ها را حرام می کنند. آن ها را مثل پوست موز پرت می کنند تا بگندند.

توی قفسم دراز می کشم. باب روی شکمم می خوابد. هر دو جولیا را تماشا می کنیم که مشق هاش را می نویسد. به نظر نمی آید این کار را دوست داشته باشد، چون بیشتر از همیشه آه می کشد. دوباره، برای بار صدم، شاید هم هزارم، به تکه ی گمشده در نقاشی ام فکر می کنم. و برای بار صدم، شاید هم هزارم، به هیچ نتیجه ای نمی رسم.

به نظرم، شماها فکر می کنید گوریل ها شما را نمی فهمند و احتمالا فکر می کنید ما نمی توانیم صاف راه برویم. سعی کنید برای یک ساعت روی مفصل های دست ها تان راه بروید. حالا به من بگویید کدام خنده دارتر است؟