کتاب مردی که حرف می زند

The Storyteller
کد کتاب : 3200
مترجم :
شابک : 9782000083146
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 261
سال انتشار شمسی : 1393
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب مردی که حرف می زند اثر ماریو وارگاس یوسا

کتاب مردی که حرف می زند رمانی از نویسنده اهل پرو و برنده جایزه نوبل ادبیات ماریو وارگاس لوسا است. داستان روایت زندگی دانشجویی است که زندگی متمدن را ترک می کند و برای بومیان آمریکایی تبدیل به "یک قصه گو" می شود. این رمان غربزدگی مردمان بومی را از طریق مطالعات انسان شناسی نشان می دهد و این تصور را که فرهنگ های بومی غیرقابل تغییر هستند را زیر سوال می برد.

یوسا در این رمان هم به مانند تمام کارهایش، بار دیگر ثابت می کند که قصه گویی ماهر است که با استادی هرچه تمامتر فضاها و شخصیت های رمان خود را طراحی می کند و به پیش می برد. رمان در روایت چنان پیشرو است که نیویورک تایمز آن را روشنفکرانه، اخلاقی، هنرمندانه در آن واحد و به گونه ای درخشان جذاب ترین و روان ترین کتاب وارگاس یوسا می داند.

در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش از آنکه متولد شوم فکر میکردم هر قومی باید عوض شود. عادات ، ممنوعیت ها ، جادوها ی اقوام قوی تر را بپذیرد. خدایان و فرشتگان، شیطان ها و شیطانک ها ی اقوام فرزانه را از آن خودش کند. به این ترتیب ما پاک تر میشویم. اما درست نبود. حالا میدانم که اینطور نیست. آری این را از شما یاد گرفته ام. چه کسی با صرف نظر کردن از تقدیر خودش ، میتواند پاک تر و خوشبخت تر باشد؟ هیچ کس. ما همان که هستیم باقی خواهیم ماند . این طور بهتر است. اگر کسی از وظیفه ای که به عهده اش گذاشته شده است دست بردارد و به وظیفه ی دیگری عمل کند روح خودش را از دست میدهد. شاید کالبد خودش را از دست بدهد و بدون شک وقتی روحش را از دست داد ، نفرت انگیزترین موجودات،آزاردهنده ترین حیوانات در پیکر خالی او جای میگیرند.

کتاب مردی که حرف می زند

ماریو وارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا، در ۲۸ مارس سال ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد. وی تنها فرزند پدر و مادرش بود و والدینش پنج ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدند. ۱۰ سال اول زندگیش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از آن که پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت. دوران کودکی او با سختی سپری شد.در ۱۴ سالگی پدرش وی را به دبیرستان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایده ی نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. نگرش داروین گرایانه ی او نسبت به زندگی حاصل تجربه ...
نکوداشت های کتاب مردی که حرف می زند
Intellectual, ethical, artistic at the same time, brilliantly… The most fascinating and soulful book by Vargas Yusa.
روشنفکرانه، اخلاقی، هنرمندانه در آن واحد و به گونه ای درخشان… جذاب ترین و روان ترین کتاب وارگاس یوسا
New York Times New York Times

It is fascinating… Vargas Youssa has done something to prove her role as a visionary and the truth of her story.
مسحور کننده است … وارگاس یوسا کاری کرده است که نقش خود را به عنوان اهل بینش و حقیقت داستانش را به نحو بارزی به اثبات می رساند.
Boston Globe Boston Globe

قسمت هایی از کتاب مردی که حرف می زند (لذت متن)
علاقه و توجه فراوان ماسکاریل به پدرش، پیرمرد خمیده قامت و ریشو که پاهای تغییر شکل یافته بر اثر پینه ها را در کفشهای زمختی شبیه کفشهای تخت کلفت هنرپیشگان رومی به دنبال می کشید، مرا تحت تاثیر قرار می داد. او اسپانیایی را با لهجه غلیظ روسی یا لهستانی صحبت می کرد، هر چند که به گفته ی خودش بیش از بیست سال بود که در پرو می زیست. ظاهر شیطنت آمیز و گیرایی داشت: وقتی که بچه بودم دلم می خواست بندباز شوم، اما زندگی مرا به دکاندار کوچکی مبدل کرد، سرخوردگی عجیبی است، نه؟ آیا شائول تنها پسر او بود؟ بله مطمئنا. اما مادر ماسکاریل؟ او دو سال پس از استقرار خانواده در لیما، مرده بود. جانم، عجب مصیبتی! تا جایی که این عکس حکایت می کندمادرت خیلی جوان بوده، درست است شائول؟ بله جوان بود. واقع مطلب این است که ماسکاریل از یک لحاظ قطعا بابت مرگ مادرش دچار رنج شده بود. اما از یک لحاظ هم شاید برای مادرش بهتر همان که زندگی اش عوض می شد. برای این که زن بیچاره در لیما خیلی رنج می برد. شائول به من اشاره کرد که جلوتر بروم و صدایش را پایین آورد (احتیاط بیهوده ای بود، چون دن سالومون را که در سالن غذا خوری روی مبلی به خواب عمیقی فرو رفته بود به حال خود گذاشته بودیم و در اتاق شائول صحبت می کردیم) تا بگوید: -مادرم سفیدپوستی اهل تالارا بود و پدرم کمی پس از پناهندگی اش با او آشنا شده بود. فقط با او زندگی می کرد تا وقتی که من به دنیا آمدم. آن وقت بود که با هم ازدواج کردند. اصلا می توانی تصورش را بکنی که برای فرد یهودی، ازدواج با زن مسیحی که ما گوی می نامیم چه معنایی دارد؟ نه، نمی توانی بدانی. آن جا در تالارا، موضوع کمترین اهمیتی نداشت چون دو خانواده ی یهودی ناحیه با جامه ی محلی نیمه درآمیخته به حساب می آمد. اما بعد از استقرار در لیما، مادر شائول گرفتار مسائل بسیاری شده بود. کاملا در حسرت سرزمین خودش، گرمای ملایم خوب آن، آسمان بی ابرش، آسمان درخشان چهار فصلش، بستگان و دوستانش به سر می یرد از طرفی هم، جامه ی یهودی لیما هرگز او را نپذیرفته بود، هر چند که زن برای رضای خاطر دن سالومون، مراسم استحمام مذهبی را به جا آورده بود و از خاخام هم تعلیم مذهبی گرفته بود تا تمام آداب مربوط به گرایش به دین جدید را به جا آورده باشد.