1. خانه
  2. /
  3. کتاب زنی که دیگر نبود…

کتاب زنی که دیگر نبود…

نویسنده: مجموعه ی نویسندگان
5 از 1 رأی

کتاب زنی که دیگر نبود…

The woman who was no more
٪15
200000
170000
معرفی کتاب زنی که دیگر نبود…
کتاب «زنی که دیگر نبود» نوشته‌ی پیر بویلئو و توماس نارژژاک، یک رمان جنایی روان‌شناختی است که به دلیل پیچیدگی‌های داستانی، تعلیق قوی و بررسی عمیق روان‌شناسی شخصیت‌ها شهرت دارد. این اثر در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و یکی از مهم‌ترین آثار این زوج نویسنده به شمار می‌رود.
داستان حول مردی به نام آلن بورن می‌چرخد. آلن مردی میانسال و ثروتمند است که با همسر جوان و زیبایش، میشل، زندگی می‌کند. میشل به طور ناگهانی و مرموزی ناپدید می‌شود و آلن که به شدت نگران است، پلیس را در جریان می‌گذارد تا تحقیقات برای یافتن او آغاز شود.
با گذشت زمان و عدم یافتن هیچ ردی از میشل، آلن به تدریج دچار شک و تردید می‌شود. او شروع به مرور خاطراتش با میشل می‌کند و به این فکر می‌افتد که شاید همسرش آن کسی نبوده که او تصور می‌کرده است. رفتارهای عجیب و نشانه‌های مبهم گذشته‌ی میشل، ذهن آلن را درگیر می‌کند و او را به این باور می‌رساند که شاید راز ناپدید شدن میشل، در گذشته‌ی او نهفته باشد.
در ادامه، آلن با زنی به نام جولی آشنا می‌شود که شباهت خیره‌کننده‌ای به میشل دارد. این شباهت آلن را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و او را درگیر احساسات پیچیده‌ای می‌کند. آیا جولی می‌تواند جای میشل را برای آلن پر کند؟ آیا او می‌تواند به آلن در یافتن حقیقت ناپدید شدن همسرش کمک کند؟
با پیشرفت داستان، لایه‌های پنهان زندگی میشل آشکار می‌شود و آلن با حقایقی تکان‌دهنده روبرو می‌گردد که تمام تصوراتش از همسرش و رابطه‌شان را زیر سوال می‌برد. داستان به تدریج به سوی گره‌گشایی غیرمنتظره و تاریک پیش می‌رود و پرده از راز ناپدید شدن میشل برمی‌دارد.
این رمان به بررسی مسائلی مانند هویت و فریب، شک و تردید، گذشته و حال، عشق و از دست دادن، و جنون و واقعیت می‌پردازد. نویسندگان به طرز ماهرانه‌ای از تکنیک‌های تعلیق برای جذاب نگه داشتن داستان استفاده کرده و پیچیدگی‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها را به دقت به تصویر کشیده‌اند. فضاسازی تاریک و مرموز داستان نیز به این جذابیت افزوده است.
«زنی که دیگر نبود» نه تنها یک معماست بلکه به بررسی عمیق‌تری از زوایای تاریک ذهن انسان و پیچیدگی‌های روابط انسانی می‌پردازد. این کتاب در سال ۱۹۵۵ اقتباس سینمایی موفقی با نام «ل دیابولیک» داشت و به عنوان یکی از آثار تأثیرگذار در سینما و ادبیات معمایی شناخته می‌شود.
قسمت هایی از کتاب زنی که دیگر نبود…

فرنان، خواهش می کنم اون قدر وول نخور، آروم بگیر. راویتل جلوی پنجره ایستاد. پرده را پس زد. مه بازهم غلیظ تر می شد. هاله دور چراغ های کنار رودخانه، زرد رنگ و زیر ستون چراغ های کوچه سبز رنگ بود. گاهی شکل مارپیچ با دودی سنگین به خود می گرفت، گاهی شبیه بخار آب می شد یا مثل بارانی ریز که قطراتش می درخشید و در هوا معلق بود. اتاق روی دکل جلوی اسمولن از شکاف های میان مه، با پنجره های روشن اش به طور مبهم به چشم می خورد. وقی فرنان حرکت نمی کرد. صدای موسیقی یک گرامافون گه گاه به گوش می رسید...

مقالات مرتبط با کتاب زنی که دیگر نبود…
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»

در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب زنی که دیگر نبود…" ثبت می‌کند