کتاب خرگوش های سفالی

«خرگوش‌های سفالی» نوشته‌ی کوین هنکس نویسنده‌ی پرفروش آمریکایی و برای مخاطبان نوجوان است. داستانی درباره‌ی رنج‌ها و مشکلات ناشی از مواجهه با واقعیت بلوغ که از دوستی و عشق و اندوه می‌گوید. داستان زندگی دختری نوجوان به نام امیلیا آلبرت که برای یافتن روح مادر درگذشته‌اش سفری عجیب و پرماجرا را آغاز می‌کند.
امیلیا در سنین پایین مادرش را از دست داده و با پدرش، استاد سخت‌گیر و منضبط ادبیات، زندگی می‌کند. پدر امیلیا، عاشق فرزندش است، اما عشقش را نه با محبت و آسان‌گیری، بلکه با جدیت و نوعی تحکم آزاردهنده ابراز می‌کند. این موضوع برای امیلیای کوچک و حساس بسیار آزاردهنده است. به‌خصوص که او به دلیل فقدان حضور مادر در زندگی خودش، چندان طعم محبت را نچشیده است.
امیلیا دلش می‌خواهد مثل همه‌ی هم‌کلاسی‌هایش، تعطیلاتش را در فلوریدا بگذراند، اما پدر بداخلاق و سخت‌گیرش حوصله‌ی فلوریدا را ندارد. امّا او این بار قصد عقب‌نشینی ندارد، و مایل است هرطور که شده، به آرزویش جامه‌ی عمل بپوشاند. آغاز تلاش‌های امیلیا در راستای تحقق آرزویش برای سفر به فلوریدا، همزمان می‌شود با آشنایی او با پسری به نام کیسی. امیلیا که در خانه تنهاست به کارگاه سفالگری می‌رود و آن‌جا با کیسی آشنا می‌شود. امیلیا که تا به حال، با هیچ پسری دوست نبوده، در ابتدا با نوعی فاصله به او نزدیک می‌شود. اما هرچه عمر و عمق دوستی آن‌ها بیشتر می‌شود، صمیمیت‌شان نیز بیشتر. این صمیمیت باعث می‌شود که کیسی، ادعایی عجیب بکند؛ او می‌گوید که پیش‌تر روح مادر امیلیا را در خواب دیده و نشانی او را پیدا کرده. پذیرفتن این ادعا برای امیلیا ساده نیست. اما امیلیا به خاطر اعتمادی که به صداقت کیسی دارد، در نهایت حرف او را می‌پذیرد و تصمیم می‌گیرد که با او، سفری دور و دراز را برای یافتن روح مادرش آغاز کند.
پیرنگ داستان براساس سفری پرماجرا شکل گرفته؛ سفری که با هدفی غریب آغاز می‌شود و با نتیجه‌ای عجیب، به پایان می‌رسد. اثری زیبا، لطیف و شاعرانه که خواننده را با خود در این سفر عجیب همراه می‌کند. داستانی انسانی و آغشته به عشق و اندوه.
«خرگوش‌های سفالی» داستانی زیبا درباره‌ی عواطف انسانی است که با زبانی شاعرانه و محتوایی انسانی روایت می‌شود و نوجوانان می‌توانند از فضای شگفت‌انگیز آن لذت ببرند.