کیمیای عقل و کیمیای عشق بسیار متفاوت اند. عقل محتاط است و هر قدمی را با ترس و احتیاط برمی دارد و هر آن با جمله ی «مراقب باش!» هشدار می دهد. اما عشق! عشق مگر چنین است؟! فقط می گوید خود را رها کن، بگذار و بگذر! عقل به آسانی از پا نمی افتد، عشق اما خود را خراب و ویران می کند و می دانی؟ خزائن و گنج ها همیشه در میان خرابه ها یافت می شوند! هرچه هست، در دلی خراب و ویران شده است!
پیمودن راه حـق کار دل است، نه کار عـقل. راهنمایت همیشه دلـت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. از کسانی باش که به نـفـس خـود آگاهـند، نه از کسـانی که نــفــس خـــود را نـادیــده مـی گیـرند.
دوست داشتن خداوندی که هیچ نقصی در او راه ندارد، سهل است. آنچه سخت است، دوست داشتن انسان های فانی است با همه ی خطا و ثوابشان. فراموش مکن آدمی هر چیزی را به اندازه ای می فهمد که نسبت به آن عشق دارد! پس تا زمانی که برای دیگران از صمیم قلب آغوش نگشایی و بخاطر خالق، مخلوق را دوست نداشته باشی، نه می توانی چنان که شایسته است بفهمی و نه به شکلی لایق دوست بداری..!