«دختری که صورتش را جا گذاشت» رمانی نوشتهی علیرضا برازندهنژاد و از مجموعهی «ادبیات ژانر» در نشر پیدایش است. ادبیات ژانری عموما به آثاری اطلاق میشود که در ژانرهای علمی تخیلی، فانتزی و وحشت نوشته شده باشند. از این رمان در اولین دوره جایزه رمان گمانهزن نوفه و همچنین بخش اصلی پنجمین مسابقه داستاننویسی افسانهها تقدیر شده است. این داستان روایت دو قلمروی پادشاهی با نامهای «دانگن» و «زمیر» است که با هم دشمنی دارند. دشمنی آنها دیرینه است؛ نشان دانگن، گوزن و نشانه زمیر مار است. پیامی عجیب از پدر نورا، رهبر دانگن، میرسد. او قلمروی خود را رها کرده و به منطقهی ممنوع رفته است، جایی که نگهبانانش موجوداتی وحشی هستند. نورای نوزده ساله باید راس ساعت 9:30 راه بیفتد و خود را به نزدیکیهای منطقهی ممنوع برساند. او باید ماموریتی را بر عهده بگیرد که با هر تلاش نورا، مرموزتر میشود؛ رازی که برای برملاشدن، مقاومت میکند. نورا به موانعی روبرو میشود که انجام ماموریت را در ساعت مقرر پیچیدهتر میکند؛ موتورسوارهای گرگنشان زمیر، رقیبی عشقی، دوستانی که نادانسته مانع میتراشند و مرشدهایی که انگار راز ماموریت نورا را میدانند، رازی که قاعدهی زندگی در آن سرزمین ممنوعه را بر هم میزند. رمان «دختری که صورتش را جا گذاشت» دو بخش اصلی دارد که هرکدام به فصلهایی مختلف تقسیم میشوند. «سوال»، «وقتکشی توی برج ده تا یازده و نیم»، «تجربه ترس»، «دوازده تا یک فرار»، «کمان یک تا دو»، «تولد»، «خبرچینی دو و نیم تا سه و نیم»، «قالبگیری»، «چهار و نیم تا شش و ربع»، «وقتگذرانی»، «برملای شش و ربع تا هفت»، «هفت تا هشت و چهل مرد خارجی میآید»، «گرگ دریایی هشت و چهل تا نه و نیم تا...»، «توی تاریکی صبر کن» و «یکی از ما حرف میزند دوباره» عناوین بخش اول رمان هستند. بخش دوم نیز شامل این فصلهاست: «مزاحم»، «متجاوز»، «مضحک»، «مانع»، «مرور»، «مهمانی»، «مکث»، «مرز»، «مقاومت» و «مهاجر». «دختری که صورتش را جا گذاشت» رمانی جذاب، خواندنی و پر از ماجراجویی و هیجان است؛ گزینهای مناسب برای علاقمندان به ادبیات ژانر.