کتاب خط مقدم

Frontline
(روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران)
کد کتاب : 35314
شابک : 978-6008857815
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 528
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب خط مقدم اثر فائضه غفارحدادی

"خط مقدم" است اثری است از "فائضه غفارحدادی" که در آن "روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران" ارائه می‌کند. این کتاب که به پژوهش "محمدحسین پیکانی" و "با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی‌مقدم" به رشته‌ی تحریر در آمده، از شخصیت پردازی فوق‌العاده‌ای برخوردار است؛ به طوری که خواننده کاملا می‌تواند با شخصیت‌هایی که از نقش‎های فرعی در رمان برخوردار هستند نیز ارتباط برقرار کند، آنها را بشناسد و با آنان تعامل خوبی داشته باشد.
"فائضه غفارحدادی" شخصیت "شهید حسن طهرانی‌مقدم" را به خوبی وصف می‌کند و با وجود اینکه شخصیت شهیدان و مردان خدا، ایده‌آلی است که گاه ماورای دسترسی است، اما باز هم خواننده می‌تواند با ایشان همذات‌پنداری کرده و وی را درک کند. نحوه ابراز احساسات، مناجات، عبادت و بسیاری دیگر از حالت‌های شهید در رمان "خط مقدم" چنان دلپذیر وصف شده که مخاطب کاملا آن را درک می‌کند و حس می‌کند که اگر خودش نیز در شرایط مشابه بود، همان کار را انجام می‌داد.
"فائضه غفارحدادی" گذشته از ارائه‌ی "روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران"، به خانواده این شهید نیز پرداخته و حتی حس دلتنگی همسر "شهید حسن طهرانی‌مقدم" را در شب‌هایی که از او دور بود، بسیار زیبا توصیف کرده است. با خواندن رمان "خط مقدم" بار دیگر به خواننده یادآوری می‌شود که چرا این چنین مجذوب شخصیت شهدا هستیم و چه چیزی در روحیه‌ی این مردان خدایی، حس همدلی را در ما بر‌می‌انگیزد. سبک نگارش نویسنده نه سنگین است و نه خواندن آن دشوار و فراتر از درک می‌باشد؛ در واقع می‌توان گفت که "فائضه غفارحدادی" در "خط مقدم" موفق شده از پس بیان یک موضوع بزرگ و ضروری بربیاید.

کتاب خط مقدم

فائضه غفارحدادی
فائضه غفارحدادی متولد ۱۳۶۳ در تبریز است. سه فرزند دارد و هر سه هم پسر. دوران دانش‌آموزی را در دبیرستان فرزانگان تبریز درس خوانده. تحصیلات آکادمیک را هم تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته زیست ‌دریا در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داده است.
قسمت هایی از کتاب خط مقدم (لذت متن)
جمعه جشن تشرین بود. داخل چمن زردشدهٔ زمین فوتبال یک زمین والیبال درست کرده بودند و صندلی هایی که در چندین ردیف دورش چیده بودند، از افراد گروهان ها و گردآان های تیپ ۱۵۵ و ۱۵۶ موشکی سوریه پر شده بود. جایگاه عریض و طویلی هم در قسمت بالای زمین برای سخنرانی درست کرده بودند که با گل های مصنوعی و عکس حافظ اسد و پرچم سوریه تزیین شده بود. پشت تریبون سخنران، یک ردیف مبل چیده شده بود که جایگاه فرماندهان بود. یک ردیف صندلی هم در پشت ردیف مبل گذاشته بودند که مخصوص مهمانان ویژه بود. حسن آقا بر روی یکی از مبل های ردیف اول مابین سرتیپ ترکی و سرلشکر عبدالقادر نشسته بود. بچه ها هم روی صندلی های ردیف دوم بودند. فرمانده یکی از گردان های موشکی پشت تریبون گزارش می داد. حسن آقا کم وبیش بعضی کلمه ها و موضوع صحبتش را می فهمید، ولی بیشتر حواسش به جمعیت دورتادور زمین و مخصوصا روس ها بود. فقط هفت هشت نفر از روس ها در جشن شرکت کرده بودند که در ضلع بالا و گوشهٔ سمت راست زمین نشسته بودند. همگی لباس ارتش سوریه را پوشیده بودند. بدون درجه بودن لباسشان آن ها را از بقیهٔ جمعیت متمایز می کرد. رّد نگاهشان هم بیشتر از آنکه به سخنران برسد، روی ردیف دوم صندلی ها و بچه های ایرانی بود. هر کسی می توانست کنجکاوی را توی چهره شان ببیند.