کتاب در استانبول

In Istanbul
کد کتاب : 35827
شابک : 978-6009707805
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت
قسمت هایی از کتاب در استانبول (لذت متن)
هی... هی... بچه بزرگ می کنی، موقع ثمر رسیدنش خدا ازت می گیردش... تصادف می کنه... چه جوری من داغ تو رو تحمل کردم سعید... آره پوستم کلفت شده... بی عار و درد شدم که مرگ تو رو دیدم... منم موندم بین اینا یالغوز... هر موقع حرفی می شه این آقای سهراب خان، پشت مرضیه در می آد. وایستاده هرکی با من مخالفت می کنه بره طرف اونو بگیره. اون روز اول که پسره اومد خواستگاری مخالفت کردم ولی همین آقای سهراب خان الکی طرف پسره رو گرفت. گفت تحصیل کرده ست اله بله فلانه. حالا هم سیمین خانوم نشسته زیرپاش، ما می خوایم مستقل شیم، می خوایم مستقل شیم. خانوم بعد از بیست و دو سال زندگی یادش افتاده می خواد مستقل شه. نکردن دو زار پول جمع کنن برن واسه خودشون به خونه بگیرن. اگه این طبقه ی بالا رو بهشون نمی دادم، حالا این طوری حرف نمی زدن. آره از نظر قانونی حرفش پیشه، ارث باباشو می خواد بگیره ولی پس من چی؟ همین چند شب پیش سهراب اتمام حجت کردم.