کتاب داستان یک انسان واقعی

«داستان یک انسان واقعی» نوشته‌ی باریس نیکلایویچ پالووی (پوله‌وی)، روایتی است بر پایه‌ی زندگی واقعی الکسی مارسیف، خلبان جنگنده‌ی شوروی در دوران جنگ جهانی دوم. داستان زمانی آغاز می‌شود که هواپیمای مارسیف در یکی از عملیات‌های هوایی ساقط می‌شود. او در منطقه‌ای جنگلی، زخمی و تنها، تلاش می‌کند خود را به خطوط نیروهای شوروی برساند. پس از حدود دو هفته حرکت با بدنی مجروح و بدون کمک، سرانجام توسط روستاییان پیدا می‌شود، اما شدت جراحات باعث می‌شود پزشکان هر دو پای او را از زانو قطع کنند.
بخش میانی کتاب به دوران پس از قطع پاهای مارسیف می‌پردازد؛ زمانی که او در بیمارستان بستری است و با واقعیت زندگی جدیدش روبه‌رو می‌شود. برخلاف پیش‌بینی اطرافیان، او تصمیم می‌گیرد دوباره به آسمان برگردد. در ادامه، تلاش‌های او برای استفاده از پاهای مصنوعی، بازسازی توان جسمی، و گرفتن مجوز پرواز دوباره روایت می‌شود. او با تمرین‌های مداوم و طی کردن مراحل پزشکی و فنی، در نهایت موفق می‌شود دوباره به عنوان خلبان جنگی به جبهه بازگردد.
بخش پایانی کتاب بر بازگشت او به عملیات هوایی تمرکز دارد. با وجود محدودیت جسمی، او توانایی‌اش را در پروازهای رزمی ثابت می‌کند. در این قسمت، نویسنده بر کارکرد او به عنوان فردی در خدمت کشور، و همچنین تصویری از "انسان واقعی" طبق تعاریف ایدئولوژیک شوروی تأکید دارد. در لایه‌های زیرین روایت، مفاهیمی مثل وظیفه، وفاداری، و تلاش فردی در بستر جمع‌گرایی سیاسی برجسته شده‌اند.
کتاب از نظر سبک نوشتار، ترکیبی از توصیف‌های دقیق واقع‌گرایانه و عناصر انگیزشی است. بخش‌های مربوط به طبیعت، جراحات و بازتوانی بدنی با جزئیات بیان شده‌اند. با توجه به فضای زمانی و سیاسی شوروی در دهه‌ی ۴۰ میلادی، لحن روایت در بعضی جاها با عناصر تبلیغاتی همراه است.