کتاب دیوار 1358

Divar
کد کتاب : 37449
شابک : 978-6226837439
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 348
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 25 مهر

معرفی کتاب دیوار 1358 اثر امیرحسین قاضی

"دیوار 1358" کتابی است به قلم نویسنده ی جوان و خوش آتیه ی ایرانی، "امیرحسین قاضی" که در یکی از ژانرهای کمتر پرداخته شده در ایران، یعنی ژانر علمی تخیلی به نگارش درآمده است. نویسنده در این کتاب، دوره ای را بستر فضاسازی داستان خود قرار داده که تقریبا در هر روز آن، یک اتفاق مهم و قابل توجه می افتاده است؛ این چنین داستان "دیوار 1358" در تهران سال 1358 شکل می گیرد.
"امیرحسین قاضی" رمان را با فرستادن یک جوان از امروز به گذشته، و قرار دادن او در موقعیتی که بتواند تاریخ را دگرگون کند و در آن دست ببرد، پیش خواهد برد. این جوان هیچ تفاوتی با هزاران جوانی که در طول روز دور و بر خودمان می بینیم ندارد جز اینکه با قرار گرفتن در یک موقعیت تاریخی و سرنوشت ساز، مجبور است پا از حباب روزمرگی بیرون بگذارد و آن گوهر اصیل وجودی که در درون همه ی ما هست و فقط نیاز به یک موقعیت برای جلوه گری دارد، بروز دهد و نام خود را در کنار باقی چهره های تاثیرگذار تاریخ ثبت کند.
ماجرایی که در این داستان رقم می خورد، با وجود این که مملو از هیجان و التهاب است، اما ملموس بوده و در کنار جنبه ی جنایی و عاشقانه ی قصه، یک مجموعه ی کاملا جذاب را به خواننده ارائه می کند. در بخش جنایی داستان، به ترورهای پر سر و صدا و قتل های زنجیره ای آن سال ها اشاره می شود و ماجرای عشقی که قهرمان قصه درگیر آن می شود، جذابیت داستان "دیوار 1358" از "امیرحسین قاضی" را دو چندان می کند.

کتاب دیوار 1358

امیرحسین قاضی
امیرحسین قاضی متولد سال 1373، نویسنده خوش‌آتیه و مستعد، در کوششی چشمگیر در داستانی پرکشش و ملموس دنیایی آفریده که می‌توانست تاریخ همین سرزمین باشد.
قسمت هایی از کتاب دیوار 1358 (لذت متن)
برگشتم و برای خودم از آشپزخانه ی کوچک انتهای دفتر یک لیوان چای ریختم و روی صندلی چرمی ای نشستم که رنگ و روی لبه هایش رفته بود . برای دو همکار مردی که مقابلم نشسته بودند و سرشان درون تلفن همراهشان بود ، سری تکان دادم و آنها هم سر تکان دادند و دوباره به صفحه ی گوشی خود خیره شدند . آقای کریمی که اخیرا نامزد کرده بود، وارد دفتر شد و با صدای بلند و لبخندی به پهنای ضورت شش تیغش سلام داد ، بوی تلخ و تند ادکلنش جلوتر از خودش وارد شده بود . کت براق و اتوکشیده اش را پشت صندلی اش آویزان کرد و کنار من نشست . به محض اینکه نشست تلفن همراهش را بیرون آورد، در انعکاس جستجوی آن دستی به موهایش کنید و چند ثانیه بعد گرم رد و بدل کردن حرفهای عاشقانه و لوس با شخص آن طرف خط شد. از او به کیف کنار پایم نگاه کردم ، بیست دقیقه ای تا کلاس بعدی زمان داشتم و ترجیح دادم ای جای هدر دادن وقت و گوش دادن به حرف های خصوصی همکارم ، انشای کلاس امروز صبح را تصحیح کنم تا فردا بیشتر استراحت کنم .