کتاب بازگشت چورب

The Return of Chorb
کد کتاب : 37903
مترجم :
شابک : 978-6220106364
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 124
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1929
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب بازگشت چورب اثر ولادیمیر ناباکوف

«بازگشت چورب» مجموعه ای گردآوری از چند داستان کوتاه از نویسنده ی معروف روس ولادیمیر ناباکوف است؛ معمولا ناباکوف را با رمان هایش مخصوصا لولیتا می شناسند، اما داستان های کوتاه او نیز از رمان هایش کم ندارند. داستان هایی که در این مجموعه آمده است به دوران اول نویسندگی او (وقتی که به زبان روسی آثارش را می نوشت) و دوران مهاجرتش به اروپا بر می گردد. داستان های موجود در مجموعه ی بازگشت چورب از دو یا سه مجموعه از داستان های کوتاه او گزینش شده است که زبان اصلی این داستان ها روسی است. مجموعه ی «بازگشت چورب» داستان های از ما بهتران، تصادف، کوتوله سیب زمینی، بازگشت چورب، برایتن اشترتر-پائولینو، تیغ، رنجش، بادرنجبویه، موسیقی و اعلام خبر را شامل می شود.
داستان "بازگشت چورب" که نامش بر این مجموعه گذارده شده، داستانی کوتاه از ولادیمیر نابوکوف است که به نام روسی ولادیمیر سیرین در برلین در سال 1925 به زبان روسی نوشته شده است. در سال 1929 این داستان کوتاه بخشی از مجموعه ای از پانزده داستان کوتاه و بیست و چهار شعر با نام بازگشت چورب شد. در این داستان کوتاه می بینیم که کلرزها یک زوج بورژوایی هستند که در شهر کوچکتر آلمان زندگی می کنند و دخترشان با نویسنده مهاجر روسی چورب ازدواج کرده است. بی اعتمادی بین چورب و پدرشوهرش هنگامی بیشتر می شود که چورب و عروسش از رسمیت عروسی فرار می کنند تا اولین شب خود را در یک هتل محلی دلفریب بگذرانند. اما ماه عسل به گونه ای دیگر پیش می رود که ماجراهای بعدی را رقم می زند.

کتاب بازگشت چورب

ولادیمیر ناباکوف
ولادیمیر ولادیمیروویچ ناباکوف، زاده ی 22 آپریل 1899 و درگذشته ی 2 جولای 1977، نویسنده ی رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانه ی روسی/آمریکایی بود.ناباکوف در خانواده ای ثروتمند و برجسته در شهر سن پترزبورگ به دنیا آمد و دوران کودکی و جوانی خود را در همین شهر گذراند. او در دوران نوجوانی، اولین تلاش های ادبی جدی خود را به ثمر رساند و در سال 1916، اولین مجموعه ی شعر خود را منتشر کرد.ناباکوف پس از نقل مکان به انگلستان، به کالج ترینیتی کمبریج راه یافت و ابتدا به مطالعه ی جانورشناسی و سپس به تحص...
قسمت هایی از کتاب بازگشت چورب (لذت متن)
چشم راستش هنوز در سایه بود، چشم چپش ترسان به من می نگریست، چشمی کشیده و میشی رنگ، مردمکش به قرمزی می زد، همچون نقطه ای زنگ زده و این طره ی پرپشت خاکستری روی شقیقه، با ابروی کمرنگ و سیمین فامی که به زحمت قابل رویت بود، یا چین خنده آور کنار دهان بدون سبیلش، همه ی این ها چه قدر به حافظه ی من نیش می زد و خراشی مبهم بر آن می انداخت! بلند شدم و او هم جلو آمد.

آهی عمیق کشید و دوباره توهمی به من دست داد: ابرهای سیاه و پرتحرک، امواج بلند شاخ وبرگ ها، پوسته های براق درخت توس که به ترشح کف می مانست، همهمه ای شیرین او به سوی من خم شد و به نرمی به چشمانم نگاه انداخت. «جنگل مان یادت هست؟ کاج سیاه، توس سفید؟ ریشه کن شان کردند تأسفم غیرقابل تحمل بود. می دیدم که درختان توس چرق چرق می کنند و می افتند، ولی چه کمکی از دستم برمی آمد؟ مرا به باتلاق راندند، گریه می کردم، ضجه می زدم، مثل بوتیمارهای باتلاق ناله می کردم و دوان دوان به جنگل صنوبر مجاور گریختم.