به این کتاب میتوان از دو جنبه کاملا متفاوت نگریست: نگاه انتقادی و نگاه مدافعانه ۱. نگاه انتقادی: متن کتاب روایتی جانبدارانه و مظلومانه از آیین و پیروان باب و سپس بهاییت ارائه میدهد. نحوه بیان اتفاقات و حوادث تاریخی این جنبش، شباهتی به یک اثر مستند و بیطرفانه ندارد و گویی که یک نفر بهایی نویسنده این کتاب بوده است. کتاب برای استدلالهای بیان شده از جانب شخصیتهای اصلی داستان، مدرک و سندی معتبر ارائه نمیدهد و صرفا به نقل قول از زاویه مومنان و هواداران آیین بابی و بهاییت میپردازد. ۲. نگاه مدافعانه: کتاب علیرغم متن طولانی، دارای سبک نگارش روان و یکدست میباشد و خواننده را بخوبی در حال و هوای دوران تاریخی وقوع داستان قرار میدهد. این کتاب را میتوان روایتی از حال و روز پریشان مردم ایران در قرن سیزدهم هجری قمری (دوران حکومت قاجار خصوصا محمد شاه و ناصرالدین شاه) دانست که از یک طرف اسیر استبداد و بی کفایتی حاکمان وقت شده اند و از طرفی در چنبره اعتقادات کهنه و متحجرانه برخی از علمای دینی اسیر آمده اند. جماعتی که نه به حاکمان سیاسی و نه به علمای دینی امیدی ندارد که منشا تحول و ترقی امور مملکت باشند، به ناچار به موعودی دروغین ایمان میاورد تا بلکه در تحت آیین نوظهور او، راهی به بیرون رفتن از این گرفتاری بیابند.
من دهنمبازمونده از این کتاب
حرف نداره این کتاب دست مریزاد