«با تو سقوط میکنم» رمانی نوشتهی سارا نظری روایت ماجرای خانوادهای بعد از اتفاقی شوم و تلخ است که تاثیر مرگ را بر روی آدمهای مختلف نشان میدهد. پگاه دختر جوانی است که همراه با نامزدش (پسرعمهاش کیوان) به کوهنوردی میرود. طی حادثهای پگاه از کوه سقوط میکند و میمیرد. داستان با گفتوگویی عجیب شروع میشود؛ «پیوند» خواهر پگاه در اتاقش نشسته و با خواهر مردهاش صحبت میکند. خواهرش در اتاق است اما دیگران او را نمیبینند. اتفاقات از زبان پیوند و برای پگاه روایت میشود و مخاطب کمکم با شخصیتهای دیگر آشنا میشود. پدر آنها سختگیر است و اجازه نمیدهد کیوان عکسهای پگاه را منتشر کند. از طرف دیگر، عمه زبان بسیار تند و تلخی دارد و از هیچ راهی برای آسیب به دیگران چشمپوشی نمیکند. او مدام تکرار میکندف برادرش خوشبخت است که دخترش مرده و خودش بدبخت، چون با پسری که دیوانه شده باید زندگی کند. پیوند نیز دختری است که همیشه در سایهی محبوبیت و رفتار خواهرش نادیده گرفته شده است. داستان روایت مواجهه با فقدان است که هر کدام از شخصیتها به شیوهی خودشان با آن روبرو میشوند. انگار مرگ آینهای است که اسرار را هوایدا میکند و در قدم بعد این فقدان است که شخصیتها را به سمت کنش سوق میدهد. شخصیتها هر کدام بسته به ظرفیت و توانشان و در زمانهای مختلف مسیر و عملشان تغییر میکند. کیوان و پیوند در فصل آخر و امید هنگام رفتن به کانادا. «با تو سقوط میکنم» روایت آدمهایی است که با هم صحبت نمیکنند و فقدان گفتوگو و تعامل، آسیب بسیاری به آنها میزند. پرداختن به مسئلهی فقدان و مواجهه با این امر جز پرسشگری و تجربهی زیسته به جواب نمیرسد و بستر این پرسشگری، گفتوگو است. نویسنده با دست گذاشتن روی این موضوع نشان میدهد که عدم گفتوگو چه مصائبی را به همراه دارد. این مسئله با پرسش و سوالی که اول هر فصل طرح میشود نیز قرابت معنایی دارد. «با تو سقوط میکنم» داستانی دربارهی فقدان و نحوهی مواجههی آدمهای مختلف با آن است، داستانی که میکوشد به لایههای پنهان شخصیتها نفوذ کند و واقعیت آنها آن را در معرض دید مخاطب قرار دهد.