کتاب رازهای قطعی کردن فروش

Zig Ziglar's Secrets of Closing the Sale
(حرفه ای بفروشید)
کد کتاب : 39359
مترجم :
شابک : 978-6222201692
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 520
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1984
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب رازهای قطعی کردن فروش اثر زیگ زیگلار

رازهای متقاعدسازی و فروشندگی موفق را از نویسنده پرفروش در این کتاب الهام بخش بیاموزید.

پزشکان، زنان خانه دار، وزرا، والدین، معلمان... همه برای موفقیت باید ایده های خود و خودشان را «بفروشند». این راهنما توسط متخصص شماره 1 آمریکا در هنر متقاعدسازی، بر اساسی ترین بخش فروش تمرکز می کند - اینکه چگونه آنها را وادار کنیم بگویند "بله، خواهم کرد!"

رازهای قطعی فروش به شما اجازه می دهد تا با اسرار روش های آزمایش شده و مطمئن خود آشنا شوید:

• بیش از 100 بسته موفقیت آمیز برای هر نوع متقاعدسازی
• بیش از 700 سوال که چشمان شما را به روی احتمالات جدیدی که ممکن است نادیده گرفته اید باز کند
• چگونه تصاویر کلمه را نقاشی کنید و از تخیل خود برای به دست آوردن نتیجه استفاده کنید
• نکات حرفه ای از 100 فروشنده موفق آمریکا

کاری را انجام دهید که میلیون ها آمریکایی قبلا انجام داده اند - این کتاب را باز کنید و از رازهای قطعی فروش را یاد بگیرید!

کتاب رازهای قطعی کردن فروش

زیگ زیگلار
هیلاری هینتون "زیگ" زیگلار زاده ۶ نوامبر ۱۹۲۶ و درگذشته ۲۸ نوامبر ۲۰۱۲ ، نویسندهٔ آمریکایی و فروشنده حرفه‌ای بود.
نکوداشت های کتاب رازهای قطعی کردن فروش
He will undoubtedly go down in history as the humber one salesman of our time!
او بدون شک به عنوان فروتن ترین فروشنده زمان ما در تاریخ ثبت خواهد شد!
Mary Kay Ash

I recommend this book to anyone who needs to learn the sill of persuasion—and don't we all
من این کتاب را به هر کسی که نیاز به یادگیری آستانه متقاعد کردن دارد توصیه می کنم - و نه همه ما
Robert H. Schuller

قسمت هایی از کتاب رازهای قطعی کردن فروش (لذت متن)
سال ها پیش وقتی برای اولین بار وارد دنیای فروش شدم، در شهر لانکاستر ایالت کارولینای شمالی از خانوادۀ فاندربرک دیدن کردم. این خانواده مرغ پرورش می داد و تخم مرغ های آن ها را می فروخت. برای آن ها و برای بسیاری از دوستانشان مجموعه ای از ظروف آشپزی را به نمایش گذاشتم. آن، به معرض نمایش گذاشتن کامل بود و ازآنجایی که برنامه در خانۀ آن ها اجرا می شد، فرصتی دست داد به قفسه هایشان سرک بکشم و ببینم کدام یک از وسایل پخت وپز را ندارند. مشخص بود که آن ها به وسایل پخت وپز نیاز مبرم داشتند. دو ساعت تمام تلاش کردم، اما دست آخر فروشی نکردم. خانم فاندربرک، زن صاحب خانه، مرتب می گفت: «پول نداریم، خیلی گران است، من از عهدۀ خرید این وسایل برنمی آیم.» حرف هایش را مثل یک صفحۀ خط افتاده تکرار می کرد.