کتاب شاخ دماغی ها

Shakh Damaghi-ha
کد کتاب : 39840
شابک : 978-6008145349
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 174
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب شاخ دماغی ها اثر عذرا موسوی

"شاخ دماغی ها" اثر "عذرا موسوی" داستان یک دختر نوجوان به نام نیلوفر است که والدینش برای درمان بیماری باید به ایالات متحده آمریکا بروند، بنابراین او مجبور است این مدت را با عمو و خاله‌اش که با هم ازدواج کرده‌اند، بماند. اما داستان "شاخ دماغی ها" از آنجایی جالب می‌شود که پسرخاله‌ی نیلوفر، سهیل، بر سر دادن اتاقش به دخترخاله‌اش، احساس ناخشنودی می‌کند. او از این کار ناراحت است زیرا دیگر نمی‌تواند با خیال راحت و بدون مزاحم، اقدامات مخفیانه و بازیگوشانه‌ی خود را انجام دهد. در نتیجه، وقتی نیلوفر وارد خانه آنها می‌شود، خانه به یک میدان نبرد میان این دو تبدیل می‌شود.
رمان "شاخ دماغی ها" به قلم "عذرا موسوی" دارای زبانی روان و سهل است و راوی داستان در هر فصل بین نیلوفر و سهیل متناوب است. "سیده عذرا موسوی" نیز با توصیف چیدمان و فضای یک خانه آپارتمانی توانسته حال و هوای نوجوانان امروزی را به تصویر بکشد.
از جمله نکات مثبت و آموزنده رمان "شاخ دماغی ها" می‌توان به آموزش برقراری ارتباط با همسایگان و زود قضاوت نکردن اشاره کرد. از آنجایی که روایت همزمان توسط نیلوفر و سهیل بیان می‌شود، این رمان می تواند برای دختران و پسران به یک اندازه جذاب باشد. داستان می تواند نوجوان را با خود همراه کرده و به دلیل توصیف مناسب احساسات متناقض نوجوانی، توانایی کنترل این احساسات را به او بیاموزد. 23 سه فصل در کتاب وجود دارد که یکی در میان توسط سهیل و نیلوفر تعریف شده است. "شاخ دماغی ها" اثر "عذرا موسوی" دارای فلش‌بک‌های خوب و منظم است و گاهی پردازش‌های غیرمنتظره‌ی نویسنده، خواننده را به ستایش داستان و قلم او وا می‌دارد.

کتاب شاخ دماغی ها

عذرا موسوی
سیده عذرا موسوی متولد سال 1362 در قم،کارشناسی ارشد - زبان و ادبیات کودک و نوجوان می باشد. ویسابقه‏‌ی فعالیت در کانون پرورش، فکری کودکان و نوجوانان به‌عنوان مربی،سابقه‏‌ی هم‏کاری با نشریاتی چون دیدار آشنا، خانه‏ ی خوبان، قدر، آینده‏سازان، انتظار نوجوان، سه‌یک‌سه، باران و...،انتشار اثر در برخی از سایت‏ها هم‏چون لوح، ادب فارسی و...، انتشار اثر با عنوان «یکی به‌جای عباس» در نشریه‌ی ادبیات داستانی،دبیر سرویس دخترانه‏ ی ...
قسمت هایی از کتاب شاخ دماغی ها (لذت متن)
هوففف هنوز نفسم سرجایش نیامده. دست می ذارم روی قلبم، تاپ تاپ می کوبه قفسه سینه ام؛ اون چنان که انگار کف دستمه. خودم هم از حرکتی که زدم، جا خوردم؛ هیچ انتظار چنین رفتاری رو از خودم نداشتم. وقتی فکرش را می کنم، سرم سوت می کشد. نمی دونم چیشد که فکر کردم باید کاری بکنم و خودم رو جلو انداختم. ولی واقعا اگر اتفاقی می افتاد، چه جوابی داشتم که بدم؟ صدای هق هق سینا و ناز و نوازش های نیلو به گوش می رسه. صداشون هی دور و نزدیک میشه. فکر کنم نیلو داره دور هال می گرده تا آرومش کنه. بیچاره بچه حق داره؛ اگه من جاش بودم و تا دم مرگ می رفتم و برمی گشتم، همین حال رو داشتم. دراز کشیده بودم روی تخت ایمان که زنگ در زدن. تا از جام بلند بشم و بخوام در رو باز کنم، نیلوفر در رو باز کرد. آرمان و ایمان هم پشت سر نیلوفر ایستاده بودن و چشم به چهارچوب در دوخته بودن. فهرست مطالب کتاب صوتی