کتاب برف در تابستان

Snow in the Summer
کد کتاب : 40117
مترجم :
شابک : 978-6007996362
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 204
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب برف در تابستان اثر سایادو جتیکا

"من جایی پیدا کردم. آنجا خیلی آرام است. بدون کشور، بدون ملت، بدون حکومت، بدون مذهب، بدون قضاوت، من اغلب به آنجا می روم. یک روز به آنجا خواهم رفت و برای همیشه آنجا خواهم ماند. زمزمه ای در میان باغ های بامبو به گوش می رسد. کسانی که برای درک معنی به کلمات وابسته نیستند، معنی را درک خواهند کرد. گوش کن!" کتاب برف در تابستان اثر سایاداو یو جوتیکا اولین بار در سال 1998 در مالزی منتشر شد و اندکی پس از آن در استرالیا تجدید چاپ شد. نسخه انگلیسی آن در سالهای اخیر چهار بار در مالزی تجدید چاپ شده است. همچنین به زبان‌های چینی، کره‌ای، ویتنامی، اندونزیایی، روسی، هلندی و فرانسوی در کشورهای مربوطه و آخرین بار به زبان تایلندی ترجمه شده است که آن را به دهمین زبان در سراسر جهان تبدیل کرده است، با تیراژ کل بیش از یک میلیون نسخه! برف در تابستان از نامه‌های سایاداو یو جوتیکا به دو تن از شاگردانش که در خارج از برمه زندگی می‌کردند (بروس میتلدورف و یک گردآورنده مالزیایی) بین اوایل دهه 80 تا 90 گردآوری شده است. این کتاب جالب، درونی‌ترین افکار، احساسات و درک یک راهب برمه‌ای معمولی را با خواننده به اشتراک می‌گذارد که یک شکل معمولی از زندگی را پیش می‌برد، اما او واقعا موجودی خارق‌العاده است! پیمودن مسیر دارما نیازمند شجاعت، صداقت و وضوح فوق‌العاده‌ای است تا بتوانیم در قلب و ذهنمان کاوش کنیم و همه موانع و موانع بر سر راه بیداری خود را برداریم. دارما زیباست و زیبایی باید به طور مداوم و صمیمانه از اعماق قلب ما تمرین شود. خودفریبی گاهی اوقات می تواند آنقدر کامل باشد که شما حتی آن را نبینید. حالت تدافعی شما را نسبت به نقاط ضعف خود کور می کند (خود فریبکاری). ما خودمان را گول می زنیم تا شاد باشیم. گاهی دیدن نقطه ضعفمان دردناک است. این کار به شجاعت، صداقت و هوشیاری زیادی نیاز دارد. دارما در زندگی کردن است، نه در کتابها.

کتاب برف در تابستان

قسمت هایی از کتاب برف در تابستان (لذت متن)
اگر کسی را با تمام وجود دوست نداشته ای هنوز پر و بال انسانی تو کامل نشده است. صرفا یک انسان بالقوه هستی. عاشق شدن تجربه ی حالتی از ذهن است که دگردیسی یافته است. تو زنده ای و سرشار از احساسات. چنین چیزی در طول زندگی یک بار رخ می دهد. خیلی خوشحالم که می شنوم قلبت گشوده شده است. بگذار گشوده باشد، اگرچه ممکن است دردناک باشد. از دوست داشتن می هراسیم، می هراسیم که طرد شویم. می هراسیم که جدی گرفته نشویم، یا بازی داده شویم؛ می هراسیم که بی دفاع باشیم، و گاهی به خودمان اعتماد نداریم. باور نداریم واقعا می توانیم کسی را دوست بداریم...